⛓️بد بوی 🔮 پارت 79
⛓️بد بوی 🔮 پارت 79
جیمین بود وقتی اسمشو روی گوشیم دیدم میخواستم بال در بیارم
ا ت: جیمی
یونجو(دستیار جیمین) :خانم پارک
ا ت:ی ی یونجو ج جیمین کجاست چرا گوشیش دست توعه جواب بده
یونجو :لطفا آروم باشید خانم پارک آقای پارک تیر خوردن
با این حرفش انگار زیر پام خالی شد افتادم روی زمین
ا ت:چ چی جیمین
یونجو :متاسفانه... الان داریم میبریمش بیمارستان
ا ت:ک کدوم بیمارستان
بعد از اینکه یونجو آدرس بیمارستانو گفت با یکی از بادیگردای دم در رفتم بیمارستان
رفتم داخل
یجی و یونجو دم در اتاق عمل بودن
ا ت:ح جالش خوبه دیگه نه
هیچکدومشون نمیتونستن توی چشمام نگاه کنن
ا ت:با شمام جواب بدین
یهو چشمام سیاهی رفت
⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓
وقتی چشمامو باز کردم توی یکی از اتاقای بیمارستان بودم و توی دستم سرم بود سرمو برگردوندم مامان جیمین بالای سرم خوابش برده بود
در باز شد و پرستار اومد داخل
پرستار :عا بیدار شدین
با حرفش مامان جیمین بلند شد
ج/م:عا دخترم بیدار شدی حالت هوبه
ا ت:خوبم
پرستار سرممو دراورد
ا ت:ج جیمین کجاست
پرستار :عمل شوهرتون تموم شد فعلا توی بخش ای سی یو هستن
ا ا:ع عملش چطور بود
پرستار :من چیزی نمیدونم از دکترش بپرسین
پرستار رفت منو مامانم رفتیم بخش ای سی یو
دکتر :فقط یه نفر میتونه بره داخلی
ا ت:م من میرم
رفتم توی اتاق جیمین وقتی توی اون حال دیدمش قلبم آتیش گرفت
رفتم پیشش
ا ت:هق جیمین هق تو بهم قول دادی هق قول دادی که زنده بمونی توروخدا نزن زیر قولت
ولم نکن
من بدون تو نمیتونم زنده بمونم هق هق
اگه تو نفس نکشی من چطوری نفس بکشم ها مگه نمیگفتی نفس من به نفس تو بنده
منو و تو بدون هم نمیتونیم هق
جیمین تنهامون نزار ما بدون تو نمیتونیم
پرستار اومد داخل.
پرستار :متاسفانه وقت تمومه
ا ت:هق هق باشه
دست جیمینو بوسیدمو اومدم بیرون
نیم ساعت گذشته بود
با مامان روی صندلی های جلوی اتاق نشسته بودیم که یهو
🔮🌌
شرطای پارت بعد 150 کامنت
جیمین بود وقتی اسمشو روی گوشیم دیدم میخواستم بال در بیارم
ا ت: جیمی
یونجو(دستیار جیمین) :خانم پارک
ا ت:ی ی یونجو ج جیمین کجاست چرا گوشیش دست توعه جواب بده
یونجو :لطفا آروم باشید خانم پارک آقای پارک تیر خوردن
با این حرفش انگار زیر پام خالی شد افتادم روی زمین
ا ت:چ چی جیمین
یونجو :متاسفانه... الان داریم میبریمش بیمارستان
ا ت:ک کدوم بیمارستان
بعد از اینکه یونجو آدرس بیمارستانو گفت با یکی از بادیگردای دم در رفتم بیمارستان
رفتم داخل
یجی و یونجو دم در اتاق عمل بودن
ا ت:ح جالش خوبه دیگه نه
هیچکدومشون نمیتونستن توی چشمام نگاه کنن
ا ت:با شمام جواب بدین
یهو چشمام سیاهی رفت
⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓⚓
وقتی چشمامو باز کردم توی یکی از اتاقای بیمارستان بودم و توی دستم سرم بود سرمو برگردوندم مامان جیمین بالای سرم خوابش برده بود
در باز شد و پرستار اومد داخل
پرستار :عا بیدار شدین
با حرفش مامان جیمین بلند شد
ج/م:عا دخترم بیدار شدی حالت هوبه
ا ت:خوبم
پرستار سرممو دراورد
ا ت:ج جیمین کجاست
پرستار :عمل شوهرتون تموم شد فعلا توی بخش ای سی یو هستن
ا ا:ع عملش چطور بود
پرستار :من چیزی نمیدونم از دکترش بپرسین
پرستار رفت منو مامانم رفتیم بخش ای سی یو
دکتر :فقط یه نفر میتونه بره داخلی
ا ت:م من میرم
رفتم توی اتاق جیمین وقتی توی اون حال دیدمش قلبم آتیش گرفت
رفتم پیشش
ا ت:هق جیمین هق تو بهم قول دادی هق قول دادی که زنده بمونی توروخدا نزن زیر قولت
ولم نکن
من بدون تو نمیتونم زنده بمونم هق هق
اگه تو نفس نکشی من چطوری نفس بکشم ها مگه نمیگفتی نفس من به نفس تو بنده
منو و تو بدون هم نمیتونیم هق
جیمین تنهامون نزار ما بدون تو نمیتونیم
پرستار اومد داخل.
پرستار :متاسفانه وقت تمومه
ا ت:هق هق باشه
دست جیمینو بوسیدمو اومدم بیرون
نیم ساعت گذشته بود
با مامان روی صندلی های جلوی اتاق نشسته بودیم که یهو
🔮🌌
شرطای پارت بعد 150 کامنت
۶۱.۳k
۱۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.