طوفانعشق پارتچهلودو مهدیهعسگری

#طوفان_عشق #پارت_چهل_و_دو #مهدیه_عسگری

داشتم از پلها میرفتم پایین که سارا رو دیدم که داشت از پلها میومد بالا.....

با دیدن من گفت:سلام خانوم....صبح بخیر.....

جوابشو مثله خودش دادم و گفتم:سارا حتما یه دست یه اتاق ما هم بکش.....یکم گرد و خاک گرفته.... ملافه ها رو هم عوض کن....سبد لباس چرکا رو هم گذاشتم کنار حموم برشون دار....

سری تکون داد و گفت:حتما...چشم خانوم.....

خوبه ای گفتم و از کنارش رد شدم و به سمت آشپزخونه رفتم......


هنوز وارد نشده بودم که صدای مکالمه آراد و آرمین به گوشم خورد.....


آراد:من هیچ رقمه توی کتم نمیره که تو بخوای این دختره رو توی خونه نگه داری!!!!.....

دختره ازش معلوم چه کارس بابا!!....

معلوم نیست تو رو چطوری گولت زده و گرفتت توی مشتش......

بخدا آرمین من نمی تونم اینو تحمل کنم....من مطمعنم این دنباله پولته.....

علاوه بر اینا خیلی بی‌تربیت و زبون درازه.....

توام خودتو گول نزن....این چیزی که تو بهش میگی عشق فقط یه هوس زود گذره....

تو چه بخوای چه نخوای تا آخر عمرت عاشق آیلینی....

بخوای هم نمیتونی اونو از ذهنت بیرون کنی....

بعدم مگه این دختره به جز خوشگلی چی داره که عاشقش شدی؟!؟......
دیدگاه ها (۱۹)

طوفان_عشق #‌پارت_چهل_و_سه #مهدیه_عسگری💙 💜 💙 💜 💙 💜 💙 💜 💙 💜 💙 ...

#طــوفان_عشق #پارت_چهل_و_چهار #مهدیه_عسگریبا عصبانیت از جاش ...

#طوفان_عشق #پارت_چهل_و_یک #مهدیه_عسگریصبح با نوازش های دستی ...

کلی چالش باحال میزاره 😍 فالو اجباری@arielll

رز سیاه پارت ۴

پارت ۱۰۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط