شات سوم

شات سوم

+قبول من امپول میزنم اما بعدش باید بریم برام کلی خرت و پرت بخری
_باشع :)))
رفتیم امپول رو خریدیم و بعد رفتیم به همون بخشه که دکتر گفت (😂😂)
(علامت امپول زن / )
/خب عزیزم دراز بکش رو برانکارد و شلوارت رو بکش پایین( ودفاکککک😐😂🤌)
*از زبون ا.ت*
شلوارمو تا زیر باسنم پایین کشیدم و بصورت داگی استایل دراز کشیدم
_دستمو بگیر شاید اروم بشی
دستای شوگا رو گرفتم و بعد از چند دیقه روی باسنم خیسیه الکل رو حس کردم
همیشه از الکل متنفر بودم و هستم و خواهم بود
_اگه درد داشت دستامو فشار بده
+اوکی
حس اینکه سوزن وارد باسنم شد رو حس کردم برا همین تا جایی که تونستم دستای شوگا رو فشار دادم
جوری که ناخونام رفت تو گوشت دستش اما اون فقط داشت به من ارامش میداد انگار اون داشت دردی که تو دستش توسط من ایجاد شد رو تحمل میکرد
/تموم شد عزیزم
دستامو از دستای شوگا دراوردم دلم برای شوگا سوخت اخه دستش رو زخمی کردم
_خب من که حس میکنم درد تو کمتر از درد من بود درست میگم؟؟
+خب راستش اصن درد نداشت فقط چون ترسیده بودم دستاتو فشار دادم ببخشید چاگیا... خیلی درد گرفت نه؟؟
_مهم نیست همین که تو درد نداشتی برا من کافیه
بلند شدم و شلوارمو بالا دادم و کفشامو پوشیدم محکم شوگا رو بغل کردم و بعدش باهم رفتیم کلی خوراکی خریدیم :)))