از صبح های
از صبحهای
دور از تو نگویم،
که مانند است به شب!
که مانند است
به اوجِ چلهی زمستان !
ابدی جان ..
هر شب،
غمت در دل است و عشقت در سر
و هر صبح،
عشقت در دل و خاطرهات در سر!
طلوع کن صبحم را،
که عمریست بی خورشید
روزهایم شب میشود
و بی مهتاب،
شبهایم روز ...
دور از تو نگویم،
که مانند است به شب!
که مانند است
به اوجِ چلهی زمستان !
ابدی جان ..
هر شب،
غمت در دل است و عشقت در سر
و هر صبح،
عشقت در دل و خاطرهات در سر!
طلوع کن صبحم را،
که عمریست بی خورشید
روزهایم شب میشود
و بی مهتاب،
شبهایم روز ...
۷۸۷
۲۵ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.