ماهتیره

ماه_تیره🌑
Part: 54
چیشد یهو؟
ادم مودیه؟
به سمت اتاق بزرگی رفتیم که خیلی از اتاق جونگکوک دور بود

درو اتاق رو که باز کردم
یه لحظه....
احساس عحیبی بهم دست داد....
من... من....
وارد شدم
اتاق خیلی خوشگل که همه چیش باهم ست بود

مبلاش با کاشیاا
کاشیاا با وسایلا
اصلا عجیب زیبا بود

کم کم وسایل هام رو اوردم
چند دقیقه ای گذشت و دیدم که حوصله ام سر رفته
به سمت کمد لباسی رفتم و لباس هام رو چیدم داخلش

گل هارو اب دادم
یکمم تو اتاق فضولی کردم
فضولی نه کنج کاو بودم همین

باید ازش تشکر میکردم
بعد از گذشت چهار ساعت سعی میکردم دوباره خودمو سرگرم کنم

اتاق بهم ریخته ای نبود که بخوام مرتبش کنم

صدای قدم های کسی رو شنیدم
مطمئن بودم خودشه

چون صدای همه ندیمه ها بلند شده بود



༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ماه_تیره🌑Part: 55بدو بدو به سمت در اتاقم رفتم درو باز کردم و...

ماه_تیره🌑Part: 56دستش رو نیشگون گرفتم اما توجه ای نکردلجباز...

‌ماه_تیره🌑Part: 53ناراحت شده بوداما ادم بدا مگه ناراحت میشن؟...

ملودی_تلخ🍷Part: 50+فیلمو دیدی؟ _نه +دروغ میگی_چرا باید فیلمو...

༺༽ 𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐦𝐚𝐬𝐤 ༼༻𝐩𝐚𝐫𝐭:«𝟏𝟐» ★........★........ ★........★........

رمان ( عمارت ارباب)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط