ارباب ثرورت(پارت هشتم)
اینم پارت جدید
℅خب شما با من بیاید تا فرم رو بهتون بدم تا امضا کنید
&چشم
و همراه با اون رفتم
بعد از اینکه فرم رو پر و امضا کردم دوباره به پشت در اتاق عمل رفتم
نیم ساعت بعد شوگا رو بیرون آوردن و بردن تو یه اتاق
منم خیلی سریع خودمرو به جراح رسوندم و پرسیدم
& ببخشید آقای دکتر حالش خوبه؟
€خوشبختانه خطر به خیر گذشت و زخمش یه زخم سطحی بود ولی خون زیادی از دست داده
& خیلی ممنون
من کی میتونم ببینمش؟
€ فعلا الان بیهوشه حدود یه ساعت بعد
& ممنون
و رفتم پشت اتاقش و بهش نگاه کردم
بعد از اینکه یه ساعت گذشت وارد اتاقش شدم و روی صندلی کنارش نشستم
هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم و فقط به صورتش خیره شده بودم منتظر بودم چشماشو باز کنه...
نفهمیدم چی شد چشمام سنگینی کرد و خوابیدم.....
*ا/ت.....
با احساس اینکه یه نفر داره صدام میکنه چشمامو باز کردم و دیدم شوگا هوشیار شده
از خوشحالینمیدونستم باید چیکار کنم
& ش...شو...گا(با بغض)
*فکر....کر...دی به....این .....زودی قراره بمیرم؟
& خوشحالم که پوست کلفت تر از این حرفایی
و هردمون به این حرفم خندیدیم
& شوگا خودم میدونم و همین امروزگورم رو گم میکنم و از شرکت میرم و دیگه هیچوقتم بر نمیگردم
میدونم الان از من متنفری
* آروم برو منم بهت برسم
اول تو هیچ جا نمیری
&و....ولی...
* ولی بی ولی
دوم چرا باید متنفر باشم؟
* چون میخواستم تو رو.....
به قتل برسونم
& فعلا که نرسوندی
&یعنی منو بخشیدی؟
بازم میتونم کنارت باشم؟
* معلومه
&شوگا خیلی ممنونم....
فقط من فکرمیکنم اون یارو نمرده
* چرا؟
&چون جنازه اش تو خونه نبود دوستم رو فرستادم به خونه سربزنه
* خب نبایدم باشه
& چ....چرا؟
* نترس به چندتا از دوستام گفتم خونه رو مرتب کنن
الان من ازت سوال دارم
& چه سوالی؟
*گفتی که منو دوست داری درسته؟
با یاد آوری حرفایی که زده بودم کم مونده بود اب بشم برم تو زمین
& آ....آره....
* خب....
عه راستش من امروز دعوتت کرده بودم که یه چیزی بهت بگم
& چی؟
* خب میدونی راستش....
منم دوست دارم
قلبم از خوشحالی تند تند میزد و منم مثل میمون به شوگا زل زده بودم
* هی حالت خوبه؟
ودستش رو جلوی صورتم تکون داد
& م...من من خوبم
و بعد شوگا زد زیر خنده و منم سرمو پایین اوردم
پرستار اومد و وضعیت شوگا رو چک کرد و گفت هفته بعد مرخص میشه.
.
.
امروز بالاخره شوگا مرخص میشد و من تمام این مدت کنارش بودم
& خب بریم؟
* بریم
و باهم از اتاق و بیمارستان خارج شدیم و به سمت خونه راه افتادیم
شونه شوگا چون آسیب دیده بود من رانندگی میکردم
* فقط لطفا به کشتنم نده من هنوز جوونم
& هه آقا وقتی بیهوش بودی کولت کردم و اوردم تو ماشین و از خونه تا بیمارستان ماشین رو خودم روندم
* یعنی تو توی فسقلی منو کول کردی؟
& بله هنوزم کمرم درد میکنه
وبعد زدیم زیرخنده
رسیدیم به خونه و شوگا رفت تا لباساشو عوض کنه منم رفتم اشپزخونه تا قهوه دم کنم.
اسکی ممنوع
#درخواستی
℅خب شما با من بیاید تا فرم رو بهتون بدم تا امضا کنید
&چشم
و همراه با اون رفتم
بعد از اینکه فرم رو پر و امضا کردم دوباره به پشت در اتاق عمل رفتم
نیم ساعت بعد شوگا رو بیرون آوردن و بردن تو یه اتاق
منم خیلی سریع خودمرو به جراح رسوندم و پرسیدم
& ببخشید آقای دکتر حالش خوبه؟
€خوشبختانه خطر به خیر گذشت و زخمش یه زخم سطحی بود ولی خون زیادی از دست داده
& خیلی ممنون
من کی میتونم ببینمش؟
€ فعلا الان بیهوشه حدود یه ساعت بعد
& ممنون
و رفتم پشت اتاقش و بهش نگاه کردم
بعد از اینکه یه ساعت گذشت وارد اتاقش شدم و روی صندلی کنارش نشستم
هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم و فقط به صورتش خیره شده بودم منتظر بودم چشماشو باز کنه...
نفهمیدم چی شد چشمام سنگینی کرد و خوابیدم.....
*ا/ت.....
با احساس اینکه یه نفر داره صدام میکنه چشمامو باز کردم و دیدم شوگا هوشیار شده
از خوشحالینمیدونستم باید چیکار کنم
& ش...شو...گا(با بغض)
*فکر....کر...دی به....این .....زودی قراره بمیرم؟
& خوشحالم که پوست کلفت تر از این حرفایی
و هردمون به این حرفم خندیدیم
& شوگا خودم میدونم و همین امروزگورم رو گم میکنم و از شرکت میرم و دیگه هیچوقتم بر نمیگردم
میدونم الان از من متنفری
* آروم برو منم بهت برسم
اول تو هیچ جا نمیری
&و....ولی...
* ولی بی ولی
دوم چرا باید متنفر باشم؟
* چون میخواستم تو رو.....
به قتل برسونم
& فعلا که نرسوندی
&یعنی منو بخشیدی؟
بازم میتونم کنارت باشم؟
* معلومه
&شوگا خیلی ممنونم....
فقط من فکرمیکنم اون یارو نمرده
* چرا؟
&چون جنازه اش تو خونه نبود دوستم رو فرستادم به خونه سربزنه
* خب نبایدم باشه
& چ....چرا؟
* نترس به چندتا از دوستام گفتم خونه رو مرتب کنن
الان من ازت سوال دارم
& چه سوالی؟
*گفتی که منو دوست داری درسته؟
با یاد آوری حرفایی که زده بودم کم مونده بود اب بشم برم تو زمین
& آ....آره....
* خب....
عه راستش من امروز دعوتت کرده بودم که یه چیزی بهت بگم
& چی؟
* خب میدونی راستش....
منم دوست دارم
قلبم از خوشحالی تند تند میزد و منم مثل میمون به شوگا زل زده بودم
* هی حالت خوبه؟
ودستش رو جلوی صورتم تکون داد
& م...من من خوبم
و بعد شوگا زد زیر خنده و منم سرمو پایین اوردم
پرستار اومد و وضعیت شوگا رو چک کرد و گفت هفته بعد مرخص میشه.
.
.
امروز بالاخره شوگا مرخص میشد و من تمام این مدت کنارش بودم
& خب بریم؟
* بریم
و باهم از اتاق و بیمارستان خارج شدیم و به سمت خونه راه افتادیم
شونه شوگا چون آسیب دیده بود من رانندگی میکردم
* فقط لطفا به کشتنم نده من هنوز جوونم
& هه آقا وقتی بیهوش بودی کولت کردم و اوردم تو ماشین و از خونه تا بیمارستان ماشین رو خودم روندم
* یعنی تو توی فسقلی منو کول کردی؟
& بله هنوزم کمرم درد میکنه
وبعد زدیم زیرخنده
رسیدیم به خونه و شوگا رفت تا لباساشو عوض کنه منم رفتم اشپزخونه تا قهوه دم کنم.
اسکی ممنوع
#درخواستی
۴۴.۴k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.