باخمیازه کشیدالنازتصمیم بع رفتن گرفتیم ومجبوربودیم تاپیشه

باخمیازه کشیدالنازتصمیم بع رفتن گرفتیم ومجبوربودیم تاپیشه ماشین پیاده بریم همه جفت بع جفت راه می رفتیم گوریل دستاشوتوجیب شلوارش گذاشتع بودوساکت بودچون سابقه نداش ساکت باشع سرموبالاآوردم نگاش کردم دیگه این حالت صورتشومیدونستم
من:بع چی فک میکنی
گوریل:بایع لبخندتلخ نگام کرد هیچی
من:فک کردم فراموشش کردی
گوریل:هرچیزی کع بع توربط داشته باشع فراموش نمیشع
من:حتی بد
گوریل:عاشق بودن بدنیس
من:لحظه ایی مکث کردم برای همیشه ام خوب نیس
گوریل:سرشوکه پایین بودوبانوک کتونیش داشت سنگی روهدایت میکردبالاآوردویعنی چ
نزاشتم حرفشوادامه بدع قدم تندکردموازش دورشدم نمیخواستم یاشایدم نمیتونستم جواب سوالیروبدم که خودمم هنوز جوابشونمیدونستم.
بایع شب بخیربع آقایون بع طرف پله هارفتیم لاله دروبازکردهممون ریختیم تواتاق وخیلی سریع خوابمون برد
چشاموبازکردم بع اطرافم نگاکردم بچهانبودن عجیب بودن اوناپاشنومنوبیدارنکنن که دیدم صدای آب ازتوحموم داره میاد سرموبرگردوندم که لاله روجلویه میزآرایش دیدم نازی پیش کمددارع باحرص بع لباساش نگامیکنه وبنفشه ام چهاردستوپانشسته روزمین باحساسیت تمام دارع لاک میزنه
پس اونی که توحمومه کیه
لاله ازتوآیینه:چع عجب بایدبع تومدال بدن مدال
بنفشه:مدال چی
لاله:مدال قهرمانی درمسابقات باخرسان قطبی بالاخره توهمچین مسابقه سختی بدنده شده کم چیزی نیس البته مدال برنزکران هم بایدبهش بدن
من:شعروورنگوباباتوحموم کیه
نازی:الناز
من:مگه اتاق خودشون حموم ندارع
نازی:میگف سانای رفته
من:حالاشماکجادارین بزک دوزک میکنین
بنفشه:فشم
یع جیغ بنفش کشیدم وای که چقدمن اونجارودوس دارم میتونم بگم بهترین خاطرات زندگیم اونجارقم خورده
النازبایع حوله دورش اومدبیرون
چپ چپ نگام کرد:چع عجب
من:حالاخوبه خودتون تاکله سحرمیخوابیدا
بنفشه:فعلاکه ازتوزودتربیدارشدیم
من:دوس داشتم خوابیدم بع شماچع
پاشدم بعدیه دوش موهاموبابلیس کشیدم ویه مانتولیه زخمی کوتاه جلوبازبا آبی کمرنگ بارگه هایه سفیدیع پیراهن سفید وشلوارهشتادسفیدباکفشایه مشکی وشال دومتری مشکی
یع خط چشم عروسکی ورژمات قرمز
واااای عالی شدم عالی
لاله:عوضی توچع خوب شدی
باعفاده یع نازبودمی گفتم وبع طرف بیرون رفتم
پسراهمه پایین بودوداشتن داخل صندوق ماشینابساط بیرون رفتنومیزاشتن
گوریلم رومبل نشسته بودسرش توگوشی بودوسانایم چسب چسبش نشسته بوددختره عفریته بعضیاچقدره عن وبی شخصیتن بابانفهم اون صاحب داره باحرص بع طرف آشپزخونه رفتم یع لیوان آب یع نفسه بالاکشیدم گوشیمودرآوردم تابازی کنم ولی همه حواسم اونوربود یع فکری بع ذهنم خطورکردبع طرف درآشپزخونه رفتم واای خداحالاچجوری صداش کنم چون تاالان اسمشوبع زبون نیاورده بودم خجالت میکشیدم بع اسم صداش کنم
دوتاسرفه کردم که گوریل وسانای بع طرفم برگشتن
گوریل:عه کی اومدی پایین
من:بایع لبخندازرویه حرص خیلی وقته
گوریل:چرااونجاواسادی بیابشین بچهام الان کارشون تموم میشه
من:شمامیشه یع لحظع بیایدکارتون دارم
گوریل:ازسرجاش بلندشدوبع طرفم اومداووووشت این چع تیکه ایی شده یه پیراهن مشکی جذب کع پکاشومیتونستم بشمارم آستیناشم تاآرنج تاکرده بودبایه شلوارنودمشکی باکتونیایه مشکی باخطایه سفیدبع خودم بالیدم
گوریل:جانم چیزی شدع
من:هااا مگه قراربودچیزی بشه
گوریل:نمیدونم توصدام کرده
وااای ریدم حالاچی بگم
دهنموبدون لحظه ایی فکربازکردم:میخواستم بگم آب میخوری
وااای ریددددم
باصورتی قرمزکه معلوم بودخندشونگه داشته منم سرموازخجالت پایین انداخته بودم حرفم خیلی چرت بودخیلی
ازچال چونم گرفت وسرموبالاآوردبایه لبخند:ببینم توحسودی میکنی
بالکنت:ک ی م ن نــه م ن چ را بایــدح سودی ک ن م حس ودی ک ی براچی
گوریل:توغیرتی میشی وقتی سانای بع من نزدیگ میشه
من:اصلنم اینطورنیس
گوریل:نگوبخاطراینکه آب میخورم یانع صداکرد
راس میگفت دیگه حرف حق ج ندارع
ولی بایدجواب داشته باشع وگرنه تاعمردارم مسخرم میکنه
داشتم فک میکردم که لاله مثه فرشته نجاتم صدام کرد
لاله:الی یع لحظه میای
من:باشوق وخوشحالی ارع عزیــــــزم
وازکنارش ردشدموبع طرف لاله راهی شدم
دیدگاه ها (۱۶)

هممون توحیاط آماده واساده بودیم منتظرلاله آرمان باعصبانیتی ن...

ارع خودش بودماهان بوداصلاباورنمیکردم کع این ماهان باشه اگه گ...

آرمان:چع عجب بالاخره وچپ چپ بهمون نگاکردلاله:عجب به جمال بی ...

باصدایع النازبیدارشدم ولی اصن دوس نداشم پاشم چشماموبازنکردما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط