ای فرزند آدم
ای فرزند آدم
من همنشین کسی ام که به یاد من باشد
من از رگ گردن به تو نزدیکترم و تو را از خودت بهتر می شناسم
در هیچ حالی فراموشم مکن و یاد مرا
از خود دور مساز...
داستان عجیبی است داستان زندگی و فصل غریبی است فصل جدایی ها ، دلبستن ها ، دل کندن ها ، رها شدن و تنها ماندن ها.... اما این روز ها هرچقدر تنهاتر میشوم بالاتر میروم ، دلم نمیخواهد تنهایی هایم را با کسی تقسیم کنم ، کسی نیست که قسمت اش کنم ، و هیچ کس به اندازه خداوند تنها نیست....
هر وقت به تنهایی خویش می اندیشم در مقابل تنهایی و غربت خدا کم می آورم، گاهی اوقات به عهد روز اولم با خدا فکر میکنم که من هم تنهایش گذاشتم... دلم برای تنهایی خدا می سوزد و دلم برای لحظه های تنها بودن با خدا دلتنگ میشود...
♥ خـــــدایا......♥
وقتهایی ناگهان ترس پر می شود در وجودم
وقتهایی ناگهان ذهنم از اینجا و اکنون
می گریزد...
وقتهایی که دل آشوبم
در این وقتها دریاب دلـــــم را
و مرا بازگردان به حریم امـــــن خودت
وقتی به تو میاندیشم، از دستهای تهی خویش شرمسار میشوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفتهام است، آرامآرام میشکند و بر پهنای صورت گنهکارم میلغزد و جاری میشود...
💚 خــــدایـــــا💚
...من فقط دلم را به خودت خوش کردم ...به خداوندی خودت!
خدایا این بارعاجزانه می گویم....
دیگربه خطا هایم نگاه نکن....به کرمت نگاه کن!
نگاه کن به بخشیدن های بی پایانت...
خدایا اما هزاران بارتوبه کردم....هزاران باربخشیدی!!!! ولی بازهم ندایی می آمد...
هرباراگرتــــــــــــــوبــــــــــه شکستی باز آ...
خدایاگمم نکن ...جهانم تاریک است...وتوتنها نور منی.....دستم رامحکم بگیر....نکند رهایش کنی...
من همنشین کسی ام که به یاد من باشد
من از رگ گردن به تو نزدیکترم و تو را از خودت بهتر می شناسم
در هیچ حالی فراموشم مکن و یاد مرا
از خود دور مساز...
داستان عجیبی است داستان زندگی و فصل غریبی است فصل جدایی ها ، دلبستن ها ، دل کندن ها ، رها شدن و تنها ماندن ها.... اما این روز ها هرچقدر تنهاتر میشوم بالاتر میروم ، دلم نمیخواهد تنهایی هایم را با کسی تقسیم کنم ، کسی نیست که قسمت اش کنم ، و هیچ کس به اندازه خداوند تنها نیست....
هر وقت به تنهایی خویش می اندیشم در مقابل تنهایی و غربت خدا کم می آورم، گاهی اوقات به عهد روز اولم با خدا فکر میکنم که من هم تنهایش گذاشتم... دلم برای تنهایی خدا می سوزد و دلم برای لحظه های تنها بودن با خدا دلتنگ میشود...
♥ خـــــدایا......♥
وقتهایی ناگهان ترس پر می شود در وجودم
وقتهایی ناگهان ذهنم از اینجا و اکنون
می گریزد...
وقتهایی که دل آشوبم
در این وقتها دریاب دلـــــم را
و مرا بازگردان به حریم امـــــن خودت
وقتی به تو میاندیشم، از دستهای تهی خویش شرمسار میشوم و بغضی که هر از گاهی میهمان گلوی خشک و گرفتهام است، آرامآرام میشکند و بر پهنای صورت گنهکارم میلغزد و جاری میشود...
💚 خــــدایـــــا💚
...من فقط دلم را به خودت خوش کردم ...به خداوندی خودت!
خدایا این بارعاجزانه می گویم....
دیگربه خطا هایم نگاه نکن....به کرمت نگاه کن!
نگاه کن به بخشیدن های بی پایانت...
خدایا اما هزاران بارتوبه کردم....هزاران باربخشیدی!!!! ولی بازهم ندایی می آمد...
هرباراگرتــــــــــــــوبــــــــــه شکستی باز آ...
خدایاگمم نکن ...جهانم تاریک است...وتوتنها نور منی.....دستم رامحکم بگیر....نکند رهایش کنی...
۱۸.۳k
۲۳ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.