ویو ا.ت
ویو ا.ت
جیمین خیلی ادم عجیب غربی بود همینطور موودی خنده داره قیافه بامزه ای داره شنیده بودم بهش میگفتن بیبی موچی
یانگ:ا.ت به وی فکر میکنی؟
از افکارم بیرون اومدم
با یانگ اومده بودیم رستوران
ا.ت:هیچی فقط فکر میکردم
یانگ:به چیی؟*خنده شیطانی
ا.ت:هیچی
ا.ت:راستی وقتی رفتم شرکت جیمینم اونجا بود
از رو صندلی بلند شد
یانگ:چییی؟*بلند
همه داشتن بهمون نگاه میکردن نشوندمش رو صندلی
ا.ت:اروم تر
ا.ت:مثله اینکه اومده بود تا اسممو تو بلک لیست بزاره اما با دیدنم غافلگیر شد*خنده
ا.ت:باید میومدی قیافشو میدیدی*خنده
یانگ:یعنی واقعا خواسته تو بلک لیست بزارتت؟
ا.ت:اوهوم راستی تهیونگم اونجا بود میگفتی بایسته
یانگ:وایییی چطوری نتونستم ببینمش ات من میخوامشش
ا.ت:میخواد دعوتم کنه خونش
یانگ:کی؟
خنده شیطانی کردم
ا.ت: تهیونگ
یانگ:چ.چی؟
یانگ:*خنده
یانگ:شوخی خوبی بود*خنده
ا.ت:شوخی نمیکنم خودش گفت
یهو حالت موودی گرفتو ذستشو کبوند رو میز
یانگ:منم میام
ا.ت:چی؟
یانگ:اگه میری منم میام
ا.ت:شوخیت گرفته
مثله دیوونه ها میخندیدم
دوباره کوبید رو میز
یانگ:میاااام شیرفهم شد
ترسیدم اب دهنمو قورت دادم
ا.ت:ب.بله
یانگ:هوففف
ا.ت:ولی خب هنوز که دعوتم نکرده
یانگ:بلاخره که میکنه
ا.ت:خب شاید دیگه همو نبینیم
یانگ:واقعا
ا.ت:نه صبرکن
ا.ت:اون.اون شمارمو داره
یانگ:چی؟چ.چی گفتی؟شمارتو داره؟
ا.ت:اره ازم خواست شمارمو بهش بدم
یانگ:به چه جرئتی بهش شماره دادی
یانگ:به چه جرئتی به شوهر من شماره دادی
ا.ت:چی میگی شوهرت کجا بود؟
یانگ:تهیونگ شوهر منه(بچه ها دوستش از اون ارمیاست 😂 اینکه میگه شوهرم دروغه)
ا.ت:خب. خب شوهرت ازم شماره خواست
یانگ:اونوقت تو باید بدی
ا.ت:من. من خوب چیکار کنم؟
یانگ:ببین هر موقع بهت زنگ زد باید من صحبت بکنم
ات:چرا تو مگه من دهن ندارم؟
یانگ:گفتم من حرف میزنم*داد
ا.ت:خیله خب داد نزن
یهو گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس افتاد روش
یانگ:خودشه!
سریع دستمو بردم سمته کیفم پلی یانگ زود تر اینکارو کرد
ا.ت:نگن بده به
یانگ:نمییی خوام
ا.ت:تو از کجا میدونی تهیونگه؟
یانگ:الان معلوم میشه
گوشیو جواب داد
(تهیونگ:الو الو ا.ت!
تهیونگههه
یانگ:خودشه*اروم
تهیونگ:ا.ت!
یانگ:س.سلام تهیونگ
تهیونگ: ا.ت؟خودتی
یانگ:اره خودمم
ا.ت:خفه شو گوشیو بده بهم*اروم
یانگ:هیششش*اروم
تهیونگ: کسی پیشته؟
یانگ: دوستمه یکم هیجان زدست
تهیونگ: ا.ت!صدات!صدات تغیر کرده
یانگ:صدام؟نه من خوبم
تهیونگ: به هر حال خواستم فردا دعوتت کنم
یانگ:ف.فردا!
تهیونگ: اره اگه کاری نداری
یانگ:نه کاری ندارم فقط...
تهیونگ: فقط چی؟
یانگ:دوستمم میتونه بیاد؟
تهیونگ: منظورت یانگه؟
یانگ:درمورد من بهش چی گفتی*اروم
ا.ت:بخدا چیزی نگفتم*اروم
تهیونگ: الو!
یانگ:...
جیمین خیلی ادم عجیب غربی بود همینطور موودی خنده داره قیافه بامزه ای داره شنیده بودم بهش میگفتن بیبی موچی
یانگ:ا.ت به وی فکر میکنی؟
از افکارم بیرون اومدم
با یانگ اومده بودیم رستوران
ا.ت:هیچی فقط فکر میکردم
یانگ:به چیی؟*خنده شیطانی
ا.ت:هیچی
ا.ت:راستی وقتی رفتم شرکت جیمینم اونجا بود
از رو صندلی بلند شد
یانگ:چییی؟*بلند
همه داشتن بهمون نگاه میکردن نشوندمش رو صندلی
ا.ت:اروم تر
ا.ت:مثله اینکه اومده بود تا اسممو تو بلک لیست بزاره اما با دیدنم غافلگیر شد*خنده
ا.ت:باید میومدی قیافشو میدیدی*خنده
یانگ:یعنی واقعا خواسته تو بلک لیست بزارتت؟
ا.ت:اوهوم راستی تهیونگم اونجا بود میگفتی بایسته
یانگ:وایییی چطوری نتونستم ببینمش ات من میخوامشش
ا.ت:میخواد دعوتم کنه خونش
یانگ:کی؟
خنده شیطانی کردم
ا.ت: تهیونگ
یانگ:چ.چی؟
یانگ:*خنده
یانگ:شوخی خوبی بود*خنده
ا.ت:شوخی نمیکنم خودش گفت
یهو حالت موودی گرفتو ذستشو کبوند رو میز
یانگ:منم میام
ا.ت:چی؟
یانگ:اگه میری منم میام
ا.ت:شوخیت گرفته
مثله دیوونه ها میخندیدم
دوباره کوبید رو میز
یانگ:میاااام شیرفهم شد
ترسیدم اب دهنمو قورت دادم
ا.ت:ب.بله
یانگ:هوففف
ا.ت:ولی خب هنوز که دعوتم نکرده
یانگ:بلاخره که میکنه
ا.ت:خب شاید دیگه همو نبینیم
یانگ:واقعا
ا.ت:نه صبرکن
ا.ت:اون.اون شمارمو داره
یانگ:چی؟چ.چی گفتی؟شمارتو داره؟
ا.ت:اره ازم خواست شمارمو بهش بدم
یانگ:به چه جرئتی بهش شماره دادی
یانگ:به چه جرئتی به شوهر من شماره دادی
ا.ت:چی میگی شوهرت کجا بود؟
یانگ:تهیونگ شوهر منه(بچه ها دوستش از اون ارمیاست 😂 اینکه میگه شوهرم دروغه)
ا.ت:خب. خب شوهرت ازم شماره خواست
یانگ:اونوقت تو باید بدی
ا.ت:من. من خوب چیکار کنم؟
یانگ:ببین هر موقع بهت زنگ زد باید من صحبت بکنم
ات:چرا تو مگه من دهن ندارم؟
یانگ:گفتم من حرف میزنم*داد
ا.ت:خیله خب داد نزن
یهو گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس افتاد روش
یانگ:خودشه!
سریع دستمو بردم سمته کیفم پلی یانگ زود تر اینکارو کرد
ا.ت:نگن بده به
یانگ:نمییی خوام
ا.ت:تو از کجا میدونی تهیونگه؟
یانگ:الان معلوم میشه
گوشیو جواب داد
(تهیونگ:الو الو ا.ت!
تهیونگههه
یانگ:خودشه*اروم
تهیونگ:ا.ت!
یانگ:س.سلام تهیونگ
تهیونگ: ا.ت؟خودتی
یانگ:اره خودمم
ا.ت:خفه شو گوشیو بده بهم*اروم
یانگ:هیششش*اروم
تهیونگ: کسی پیشته؟
یانگ: دوستمه یکم هیجان زدست
تهیونگ: ا.ت!صدات!صدات تغیر کرده
یانگ:صدام؟نه من خوبم
تهیونگ: به هر حال خواستم فردا دعوتت کنم
یانگ:ف.فردا!
تهیونگ: اره اگه کاری نداری
یانگ:نه کاری ندارم فقط...
تهیونگ: فقط چی؟
یانگ:دوستمم میتونه بیاد؟
تهیونگ: منظورت یانگه؟
یانگ:درمورد من بهش چی گفتی*اروم
ا.ت:بخدا چیزی نگفتم*اروم
تهیونگ: الو!
یانگ:...
۴.۹k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.