انگشتانت را قرض می خواهم برای شمارش روزهای نبودنتقرار ن

انگشتانت را قرض می خواهم برای شمارش روزهای نبودنت. قرار نبود آنقدر دور باشیم که شمارش روزها از دستمان برود. دیگر مردی شدم برای خودم. مردی که خیلی وقت است به پای تو پیر شده. به پای نبودنت و ندیدنت.
همین دلیل خوبی است تا به همه آنها که گرد بودن زمین را ثابت کرده اند بگویم که سخت در اشتباه اند. اگر حق با آنها بود، بی شک تا به حال حداقل یکبار گذرمان به یکدیگر افتاده بود. من این مو ها را در آسیاب سفید نکرده ام. همه اش تقصیر توست. تقصیر توست که موهای سفید به چشم هیچ کس نمی آید غیر از تو. مطمئنم هیچ کس مثل تو حواسش به من نیست. هیچ کس...
دیگر احتیاجی به انگشتانت نیست برای شمارش روزهای دوری. حالا می نشینم و موهای سفیدم را می شمارم. ای کاش زمین لااقل گرد بود....

متنهای ادبی رادیو هفت
دیدگاه ها (۱)

تنها که می شویم خیال می کنیمزندگی چیزی فرا تر از همین روزمرگ...

تو را در جامه ای از رویا دیده بودمدر صبحی نه آنقدر دور که از...

دلمان تنگ می شود گاهی برای بودن های خیالی آدم های عروسکی. دل...

تقدیم به کسی که کوچک ترین یادش، دنیای تنهایی ام را بزرگ تر ک...

صحنه پارت دهم

hyunjin

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط