تنها که می شویم خیال می کنیم

تنها که می شویم خیال می کنیم
زندگی چیزی فرا تر از همین روزمرگی ها و تکرار هاست
خیال می کنیم قرار بوده اتفاقی بیفتد و کسی جایی جلویش را گرفته که حالا منتظر معجزه مانده
خیال می کنیم آدم ها زاده شده اند برای همراهی با قدم های ما
و چقدر بیرحم اند که پا به پای ما نمی آیند...
دنبال مقصر می گردیم برای این تنهایی...
اما نمیدانیم این احساس تاوان رویا هایمان بوده است
تاوان ماندن در افسانه ای که هیچ وقت کسی باورش نکرد
تقاص قصه هایی که در کودکی شنیده بودیم و فکر می کردیم در حوالی همین روز ها اتفاق می افتند
اصلا انگار آدم ها زاده شده اند برای غرق شدن در رویا های ناتمام
آن هم در دنیایی که هیچ حرف عاشقانه ای برای گفتن ندارد...

《 رادیو هفت 》
دیدگاه ها (۱)

تو را در جامه ای از رویا دیده بودمدر صبحی نه آنقدر دور که از...

بی خداحافظی...وقتی قرار است بروی دل دل نکن. منتظر نمان. هیچ ...

انگشتانت را قرض می خواهم برای شمارش روزهای نبودنت. قرار نبود...

دلمان تنگ می شود گاهی برای بودن های خیالی آدم های عروسکی. دل...

ادم هایِ بی معرفتی شده ایم...زود برایِ هم تکراری می شویم...ز...

🍁تنها چیزی که برایمان مانده ، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط