دو پارتی آوردم براتونن من:))
دو پارتی آوردم براتونن من:))
p1:
استرس تمام وجودش رو در بر گرفته بود
رقص mv رو درست یاد نگرفته بود و این باعث میشد استرس توی مویرگ هاش ریشه بزنه
یقهِ لباس کِرِم رنگش رو گرفت و به سمت پایین کشید: دارم خفه میشم از شدت استرسس..
نگاهش رو سمت جیمین کشید: هوی جیمین..نمیخوای از روی اون مبل فاکی بلند شی؟؟ کهیر زدی به خدا, پاشو
صدای جیمین از اونطرف سالن شنیده شد: یاااا نامجون شیی..استرس داری سر من خالی نکن میکاپر جدید داریم امروززز..برو روی صندلی بشین الاناس که برسه ها!!!
هوف عمیقی از طرف نامجون شنیده شد و یقهِ لباسشو بیشتر به طرف پایین کشید
با اعصاب داغون روی صندلیِ مشکی رنگِ رو به رویِ اینه نشست و با ناخنش گوشه لبش رو خاروند: کِی میرسه این میکاپررر جدید!؟ دیر کرده همین الانشم..هفت دقیقهس دیر کرده!!!
صدایی از سمت در شنیده شد: واییییی متاسفام آقای کیمممم..خیلی دیر کردم شرمنده شما روی صندلی بشینید الان میام من
چشم های نامجون به طرف صدا کشیده شد
چشم هاش رو به چشم هایی گره زد که چند ساله انتظار دیدنش رو میکشه
اون میکاپر جدید ا.تِ نامجون بود! کسی که نامجون عاشقانه اون دختر رو میپرستید
آب دهنش رو به سختی قورت داد و نگاهش رو به طرف آیینه برد
محکم روی صندلی نشست و سرش رو به بالای صندلی تکیه داد
@nila1529
چشم هاش رو بست و به صدای قدم های ا.ت که نزدیکش میشد گوش کرد
ا.ت آروم آروم نزدیکش شد و کیف وسایل رو روی میز گذاشت: ا....اوه..آقای کیم؟
صدای استرسی ایی که از طرف نامجون شنیده میشد جوابگوی ا.ت شد: شخص دیگه ایی روی صندلی جلوی شما نشسته؟ یا منتظر شخص دیگه ایی بودین؟؟
ا.ت با زبونی گرفته ادامه داد: ا..اوه ن.نه نه همه چی اوکیه..شروع کنم کار رو؟
سر نامجون با چشم های بسته به نشونه تایید تکون داده شد و دوباره با صندلی تکیه کرد
مدتی گذشته بود و ا.ت داشت با لطافت بالم لب رو روی لب های سرخِ نامجون میکشید
چشم های خرمایی رنگ نامجون به چهره ا.ت دوخته شد
با مردمک هایی که میلرزید تا آخرین لحظه به ا.ت خیره شد
ادامه پارت بعد:)
p1:
استرس تمام وجودش رو در بر گرفته بود
رقص mv رو درست یاد نگرفته بود و این باعث میشد استرس توی مویرگ هاش ریشه بزنه
یقهِ لباس کِرِم رنگش رو گرفت و به سمت پایین کشید: دارم خفه میشم از شدت استرسس..
نگاهش رو سمت جیمین کشید: هوی جیمین..نمیخوای از روی اون مبل فاکی بلند شی؟؟ کهیر زدی به خدا, پاشو
صدای جیمین از اونطرف سالن شنیده شد: یاااا نامجون شیی..استرس داری سر من خالی نکن میکاپر جدید داریم امروززز..برو روی صندلی بشین الاناس که برسه ها!!!
هوف عمیقی از طرف نامجون شنیده شد و یقهِ لباسشو بیشتر به طرف پایین کشید
با اعصاب داغون روی صندلیِ مشکی رنگِ رو به رویِ اینه نشست و با ناخنش گوشه لبش رو خاروند: کِی میرسه این میکاپررر جدید!؟ دیر کرده همین الانشم..هفت دقیقهس دیر کرده!!!
صدایی از سمت در شنیده شد: واییییی متاسفام آقای کیمممم..خیلی دیر کردم شرمنده شما روی صندلی بشینید الان میام من
چشم های نامجون به طرف صدا کشیده شد
چشم هاش رو به چشم هایی گره زد که چند ساله انتظار دیدنش رو میکشه
اون میکاپر جدید ا.تِ نامجون بود! کسی که نامجون عاشقانه اون دختر رو میپرستید
آب دهنش رو به سختی قورت داد و نگاهش رو به طرف آیینه برد
محکم روی صندلی نشست و سرش رو به بالای صندلی تکیه داد
@nila1529
چشم هاش رو بست و به صدای قدم های ا.ت که نزدیکش میشد گوش کرد
ا.ت آروم آروم نزدیکش شد و کیف وسایل رو روی میز گذاشت: ا....اوه..آقای کیم؟
صدای استرسی ایی که از طرف نامجون شنیده میشد جوابگوی ا.ت شد: شخص دیگه ایی روی صندلی جلوی شما نشسته؟ یا منتظر شخص دیگه ایی بودین؟؟
ا.ت با زبونی گرفته ادامه داد: ا..اوه ن.نه نه همه چی اوکیه..شروع کنم کار رو؟
سر نامجون با چشم های بسته به نشونه تایید تکون داده شد و دوباره با صندلی تکیه کرد
مدتی گذشته بود و ا.ت داشت با لطافت بالم لب رو روی لب های سرخِ نامجون میکشید
چشم های خرمایی رنگ نامجون به چهره ا.ت دوخته شد
با مردمک هایی که میلرزید تا آخرین لحظه به ا.ت خیره شد
ادامه پارت بعد:)
۲۳.۷k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.