*My doll*
*My doll*
P⁴
ویو ات
موهام رو خرگوشی بستم و اون لباس ها رو پوشیدم
اَه خیلی خیلی بازه همه جام معلوم میشه
اصلا خوشم نمیاد
نمیدونستم چیکار کنم به همین خاطر رفتم پیش اجوما
+اجوما من اماده شدم(روی بدنش رو با دست پوشونده )
!باشه دخترم بیا بریم
+باشه
ویو ات رفتیم بالا و در اتاق ارباب واستادیم
*تق تق«مثلا صدای در»*
-کیه ؟
!منم پسرم
-بیا تو
!ایشون همون دختره
-باشه برو
اجوما رفت و در گوش کوک گفت
!خیلی مراقبش باش دست نخوردست
-باشه
!من دیگه میرم
*رو ب ات *
!نگران نباش باشه
+با.باشه چشم
*اجوما رفت*
-خب خودت رو معرفی کن
+من لی ات هستم و 19 سالمه
-اووو بهت نمیخوره اینقد بچه باشه(دوستان ات بدن خیلی خوبی داره 🤌🏻😔)
+(خجالت کشیده و بدنش رو میپوشونه)
*کوک دست ات رو میکشه و میچسبونه به خودش*
-اوه بیبی کوچولو خجالت نکش ت الان دیگه عروسک منی(خنده شیطانی*از اون سکشی هاش😔*)
-خوب دیگه بیا بریم شام بخوریم
+ب.با.باشه
ویو ات
رفتیم پایین ارباب نشست سر میز و اشاره کرد به پاهاش
واتتتت باید برم رو پاش بشینم
اوه یادم رفت هر چی میگه باید بهش عمل کنم😫
رفتم و رو پاش نشستم
شروع کرد مثل بچه ها غذا دهنم کردن
ویو کوک
وایی دختره خیلی خوبه
باید مال خودم کنمش
همینجوری داشتم غذا دهنش میکردم که دیدم داره تکون میخوره
اَهههه نکن دیگه نمیتونم تحمل کنم
-نکنن
+(ترسید)ب.ببخشید
-چرا تکون میخوری
+جام راحت نبود
ویو ات
اصلا جام راحت نبود داشتم تکون میخوردم که سرم داد زد
یکهو بلندم کرد و گذاشتم بالا تر
شام تموم شد
رفتم توی اتاقم تا بخوابم
---------------
بچه ها این پست رو ویسگون پاک کرد
دوباره گذاشتم
P⁴
ویو ات
موهام رو خرگوشی بستم و اون لباس ها رو پوشیدم
اَه خیلی خیلی بازه همه جام معلوم میشه
اصلا خوشم نمیاد
نمیدونستم چیکار کنم به همین خاطر رفتم پیش اجوما
+اجوما من اماده شدم(روی بدنش رو با دست پوشونده )
!باشه دخترم بیا بریم
+باشه
ویو ات رفتیم بالا و در اتاق ارباب واستادیم
*تق تق«مثلا صدای در»*
-کیه ؟
!منم پسرم
-بیا تو
!ایشون همون دختره
-باشه برو
اجوما رفت و در گوش کوک گفت
!خیلی مراقبش باش دست نخوردست
-باشه
!من دیگه میرم
*رو ب ات *
!نگران نباش باشه
+با.باشه چشم
*اجوما رفت*
-خب خودت رو معرفی کن
+من لی ات هستم و 19 سالمه
-اووو بهت نمیخوره اینقد بچه باشه(دوستان ات بدن خیلی خوبی داره 🤌🏻😔)
+(خجالت کشیده و بدنش رو میپوشونه)
*کوک دست ات رو میکشه و میچسبونه به خودش*
-اوه بیبی کوچولو خجالت نکش ت الان دیگه عروسک منی(خنده شیطانی*از اون سکشی هاش😔*)
-خوب دیگه بیا بریم شام بخوریم
+ب.با.باشه
ویو ات
رفتیم پایین ارباب نشست سر میز و اشاره کرد به پاهاش
واتتتت باید برم رو پاش بشینم
اوه یادم رفت هر چی میگه باید بهش عمل کنم😫
رفتم و رو پاش نشستم
شروع کرد مثل بچه ها غذا دهنم کردن
ویو کوک
وایی دختره خیلی خوبه
باید مال خودم کنمش
همینجوری داشتم غذا دهنش میکردم که دیدم داره تکون میخوره
اَهههه نکن دیگه نمیتونم تحمل کنم
-نکنن
+(ترسید)ب.ببخشید
-چرا تکون میخوری
+جام راحت نبود
ویو ات
اصلا جام راحت نبود داشتم تکون میخوردم که سرم داد زد
یکهو بلندم کرد و گذاشتم بالا تر
شام تموم شد
رفتم توی اتاقم تا بخوابم
---------------
بچه ها این پست رو ویسگون پاک کرد
دوباره گذاشتم
۱۹.۸k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.