unexpected love 🤎 ☕️
unexpected love 🤎 ☕️
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
دیدم گوشیم زنگ میخوره جیمین بود
part ¹⁶
جواب دادم (جیمین٪)
٪سلام داداش چه طوری؟
_سلام قربونت خوبم تو چه طوری؟
٪منم خوبم زن داداش گلم چه طوره؟😂
_اونم خوبه سلام میرسونه
٪سلامت باشه
٪واسه این زنگ زدم بگم فردا شب پارتی دارم میگیرم میخوام تو و ات هم بیاین
_باشه یه لحظه وایسا از ات بپرسم
_ات؟
جانم؟
_جیمین برای فردا پارتی داره میگه شما هم بیاین بریم؟
بریم من مشکلی ندارم
_جیمین میایم فقط لوکیشن بفرست برام
٪حله الان میفرستم منتظر تونم فعلا
_خداحافظ
_ات؟
جونم؟
_اگه یه خواسته ای داشته باشم نه نمیگی؟
نه بگو
_میشه یه فیلم بزاری ببینیم؟
باشه
داشتن فیلم میدیدن که
اها ته یادم رفته بود بهت بگم امشب مامانم اینا گفتن بریم اونجا
_باشه فیلم تموم شد پاشیم حاضر شیم
اوکی
بعد فیلم
ات ویو
مامانم گفته بود ساعت ۸ الان ۶ بود پس رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم سریع موهام رو خشک کردم و شروع کردم ارایش کردن توی این فاصله تهیونگ داشت لباس میپوشید
بعد از تموم شدن ارایشم رفتم طرف کمدم یه لباس قشنگ برداشتم و پوشیدم (عکس لباس هاشون رو میزارم)
حاضر بودم دیدم تهیونگ هم حاضره رفتیم کفش هامون رو پوشیدیم و رفتیم خونه مامانم اینا
(مامان ات رو مامان بابای ات رو بابا ایونگ و جهیوپ هم اسماشون)
مامان :سلام خیلی خوش اومدین
سلام مرسی مامان جون
_سلام ممنون مادر جان
ایونگ و جیهوپ : سلام
_ سلام
مامان: بفرمایید دم در نمونید
مامان:چایی بیارید
بابا : خب چه خبر دیشب چه طور بود😉
بابا (خجالت زده)
بابا: چیه کار بدی که نکردین نرماله
_نگران نباشید پدر جان به زودی نوه دار میشید
یه دونه با ارنج زدم به دست تهیونگ
نه خیر از این خبر ها نیست الکی دلتون رو صابون نزنین
بابا: چرا اون وقت من نوه میخوام
فعلا زوده خب شام هم اماده است بریم سر میز و این بحث مسخره رو همینجا ببندین
مامان: پدر زن و داماد دخترم رو اذیت نکنید👆🏻 (به معنی تهدید)
بابا و تهیونگ دست هاشون رو به نشونه تسلیم بالا اوردن و همه زدیم زیر خنده
بعد شام یکم نشستیم و بعدش بلند شدیم و خداحافظی کردیم و اومدیم خونه
شب موقع خواب
_ات؟
هوم (ات خوابه)
_میشه بغلت کنم خوابم نمیبره
باشه بیا (دستش رو باز میکنه)
هم دیگرو بغل میکنن و میخوابن ..........
لایک هاش به ۲۰ برسه پارت جدید میزارم😊
کامنت یادت نره موچی من😉
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
دیدم گوشیم زنگ میخوره جیمین بود
part ¹⁶
جواب دادم (جیمین٪)
٪سلام داداش چه طوری؟
_سلام قربونت خوبم تو چه طوری؟
٪منم خوبم زن داداش گلم چه طوره؟😂
_اونم خوبه سلام میرسونه
٪سلامت باشه
٪واسه این زنگ زدم بگم فردا شب پارتی دارم میگیرم میخوام تو و ات هم بیاین
_باشه یه لحظه وایسا از ات بپرسم
_ات؟
جانم؟
_جیمین برای فردا پارتی داره میگه شما هم بیاین بریم؟
بریم من مشکلی ندارم
_جیمین میایم فقط لوکیشن بفرست برام
٪حله الان میفرستم منتظر تونم فعلا
_خداحافظ
_ات؟
جونم؟
_اگه یه خواسته ای داشته باشم نه نمیگی؟
نه بگو
_میشه یه فیلم بزاری ببینیم؟
باشه
داشتن فیلم میدیدن که
اها ته یادم رفته بود بهت بگم امشب مامانم اینا گفتن بریم اونجا
_باشه فیلم تموم شد پاشیم حاضر شیم
اوکی
بعد فیلم
ات ویو
مامانم گفته بود ساعت ۸ الان ۶ بود پس رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم سریع موهام رو خشک کردم و شروع کردم ارایش کردن توی این فاصله تهیونگ داشت لباس میپوشید
بعد از تموم شدن ارایشم رفتم طرف کمدم یه لباس قشنگ برداشتم و پوشیدم (عکس لباس هاشون رو میزارم)
حاضر بودم دیدم تهیونگ هم حاضره رفتیم کفش هامون رو پوشیدیم و رفتیم خونه مامانم اینا
(مامان ات رو مامان بابای ات رو بابا ایونگ و جهیوپ هم اسماشون)
مامان :سلام خیلی خوش اومدین
سلام مرسی مامان جون
_سلام ممنون مادر جان
ایونگ و جیهوپ : سلام
_ سلام
مامان: بفرمایید دم در نمونید
مامان:چایی بیارید
بابا : خب چه خبر دیشب چه طور بود😉
بابا (خجالت زده)
بابا: چیه کار بدی که نکردین نرماله
_نگران نباشید پدر جان به زودی نوه دار میشید
یه دونه با ارنج زدم به دست تهیونگ
نه خیر از این خبر ها نیست الکی دلتون رو صابون نزنین
بابا: چرا اون وقت من نوه میخوام
فعلا زوده خب شام هم اماده است بریم سر میز و این بحث مسخره رو همینجا ببندین
مامان: پدر زن و داماد دخترم رو اذیت نکنید👆🏻 (به معنی تهدید)
بابا و تهیونگ دست هاشون رو به نشونه تسلیم بالا اوردن و همه زدیم زیر خنده
بعد شام یکم نشستیم و بعدش بلند شدیم و خداحافظی کردیم و اومدیم خونه
شب موقع خواب
_ات؟
هوم (ات خوابه)
_میشه بغلت کنم خوابم نمیبره
باشه بیا (دستش رو باز میکنه)
هم دیگرو بغل میکنن و میخوابن ..........
لایک هاش به ۲۰ برسه پارت جدید میزارم😊
کامنت یادت نره موچی من😉
۷.۸k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.