unexpected love 🤎 ☕️
unexpected love 🤎 ☕️
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
عاقد: میتونید همو ب*ب*وسید
part ¹⁴
ات ویو
وقتی گفت ب*ب*وسید همه شروع کردن دست زدن
از حرف عاقد تعجب کردم چون باهاش هماهنگ کرده بودم این قسمت رو حذف کنه
به میونگ اشاره کردم که بیاد پیشم
+مگه قرار نبود حذف بشه؟
میونگ:خیلی به مادر تهیونگ اسرار کردم که باعاقد صحبت نکنه ولی نشد اون به عاقد گفته
بعد از مخالفت های فراوان ما به انجام ندادن این کار اخر مجور شدیم همو ب*ب*وسیم
پرش به بعد عروسی
اول رفتیم خونه ما که من لباس و وسایلم رو جمع کنم بعد از جمع کردن وسالم از مامان و بابا و آیونگ و جیهوپ خداحافظی کردیم و رفتیم خونه پدر تهیونگ
تهیونگ هم وسایلش رو جمع کردو از پدر و مادر و یونگ هی خداحافظی کردیم و رفتیم خونه ای که پدر و مادرم به عنوان هدیه عروسی به ما دادن (عکسش رو میزارم)
رسیدیم خونه نوبتی لباس هامون رو عوض کردیم
از شانس خوبمون البته من میدونستم پدر و مادرم همیچین کاری میکنن فقط توی یه اتاق تخت خواب بود همون یدونه هم دونفره هیچ کاناپه یا صندلی هم توی اتاق نبود
+الان چه جوری باید بخوابیم ؟
_من روی مبل توی سالن میخوابم تو توی اتاق
+نه خیر کمرت خشک میشه روی مبل من روی مبل میخوابم
_دیگه چی
+خب پس چیکار کنیم؟
_اگه از نظر تو اشکالی نداره هر دو روی اتاق بخوابیم
+خب از لحاظ قانونی الان زن و شوهریم پس اشکالی نداره
باهم رفتیم روی تخت هر دو به هم پشت کردیم
۲۰ مین بعد
من هی وُل وُل میخوردم که خوابم ببره اما تهیونگ قرق در خواب بود
من خوابم نمیبرد پس مجبور شدم ......
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
عاقد: میتونید همو ب*ب*وسید
part ¹⁴
ات ویو
وقتی گفت ب*ب*وسید همه شروع کردن دست زدن
از حرف عاقد تعجب کردم چون باهاش هماهنگ کرده بودم این قسمت رو حذف کنه
به میونگ اشاره کردم که بیاد پیشم
+مگه قرار نبود حذف بشه؟
میونگ:خیلی به مادر تهیونگ اسرار کردم که باعاقد صحبت نکنه ولی نشد اون به عاقد گفته
بعد از مخالفت های فراوان ما به انجام ندادن این کار اخر مجور شدیم همو ب*ب*وسیم
پرش به بعد عروسی
اول رفتیم خونه ما که من لباس و وسایلم رو جمع کنم بعد از جمع کردن وسالم از مامان و بابا و آیونگ و جیهوپ خداحافظی کردیم و رفتیم خونه پدر تهیونگ
تهیونگ هم وسایلش رو جمع کردو از پدر و مادر و یونگ هی خداحافظی کردیم و رفتیم خونه ای که پدر و مادرم به عنوان هدیه عروسی به ما دادن (عکسش رو میزارم)
رسیدیم خونه نوبتی لباس هامون رو عوض کردیم
از شانس خوبمون البته من میدونستم پدر و مادرم همیچین کاری میکنن فقط توی یه اتاق تخت خواب بود همون یدونه هم دونفره هیچ کاناپه یا صندلی هم توی اتاق نبود
+الان چه جوری باید بخوابیم ؟
_من روی مبل توی سالن میخوابم تو توی اتاق
+نه خیر کمرت خشک میشه روی مبل من روی مبل میخوابم
_دیگه چی
+خب پس چیکار کنیم؟
_اگه از نظر تو اشکالی نداره هر دو روی اتاق بخوابیم
+خب از لحاظ قانونی الان زن و شوهریم پس اشکالی نداره
باهم رفتیم روی تخت هر دو به هم پشت کردیم
۲۰ مین بعد
من هی وُل وُل میخوردم که خوابم ببره اما تهیونگ قرق در خواب بود
من خوابم نمیبرد پس مجبور شدم ......
۴.۱k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.