unexpected love 🤎☕️
unexpected love 🤎☕️
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
همدیگه رو بغل کردن و خوابیدن
part ¹⁷
ات ویو از خواب بیدار شدم میخاستم بازم مثل دیروز کرم بریزم پس بازم توی حال وایسا دم و داد زدم
+تهیوووووووووووونگ
ته ویو
صدای داد ات اومد ترسیدم و بدو بدو رفتن تو سالن تا ببینم چی شده
_چی شده؟
دیدم بازم مثل دیروز داره میخنده
_ات شورشو در اوردی دیگه واقعا الان چرا منو بیدار کردی از بیدار شدن من چی به تو میرسه؟
+نه دیگه غلطه باید میگفتی چرا تهیونگ بزرگ رو بیدار کردی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
_عه اینجوری باشه خودت خواستی کیم ات
ادمین ویو
تهیونگ دنبال ات میدویید ات هم فرار میکرد
تا پاش گیر کرد به لبه فرش و افتاد تهیونگ هم افتاد روش
_خب دیگه گیر افتادی 😂
+بلند شو دیوونه😂
_نوچ جریمت رو بده
+جریمه ؟ جریمم چیه اقای قاضی😂
_بوس
ته ویو
خودم از خواسته ام خجالت کشیده بودم یعنی از دهنم در رفته بود اما الان دیگه نمیشه کاریش کرد حرفیه که زدم 🤦♂️🤦♂️
ات ویو
وقتی گفت بوس لپ هام گل انداخت این دیگه جه جریمه ایه اخه
+عمرا
_پس منم بلند نمیشم
+بلند شو بابا غذام رو گازه
سخن ادمین
بچه ها ات قبل اینکه تهیونگ رو بیدار کنه غذا درست کرده اون رو میگه
خب ادامه ات ویو
_به من ربطی نداره🤷♂️
+هووف باشه بیا بوست کنم لجوج
تهیونگ یکم صورتش رو اورد جلو منم سریع یه بوس کوچولو روی ل*ب تهیونگ گذاشتم و
+خب بلند شو حالا
تهیونگ بلند شد منم میز رو چیدم
بعد از اینکه غذا خوردیم میز رو جمع کردیم و رفتیم تو اتاق تا حاضر بشیم برای شب
اول من رفتم حموم بعد از من تهیونگ
اومدم بیرون لباسام رو پوشیدم موهام رو خشک کردم و لباسم برای پارتی رو انتخاب کردم نشستم جلوی میز ارایش شروع کروم ارایش کردن
تهیونگ هم اومد و لباس پوشید و داشت مو هاش رو خشک میکرد
ارایش من تموم شد چون ارایش لایت داشتم زیاد طول نکشید دیدم تهیونگ نمیتونه موهاش رو خشک کنه
+بشین اینجا (اشاره به صندلی)
_چرا؟
+بشین دخالت نکن
نشست خودم براش موهاش رو خشک کردم
_ات میشه تو برام لباس انتخاب کنی هیچ وقت خودم نتونستم برای خودم لباس انتخاب کنم همیشه یونگ هی انتخاب میکرد الان تو انتخاب کن
+باشه
یه لباس براش انتخاب کردم
رفت بیرون تا لباس بپوشم
بعد از پوشیدن لباسم من رفتم بیرون تا لباس بپوشه
لباسش رو پوشید اومدم عطر زدم دیدم
یقه لباسش صاف نیست
+وایسا
رفتم جلو براش درست کردم اونم توی این تایم به من زل زده بود
حاضر بودیم الان
رفتیم سوار ماشین شدیم
ته ویو
رسیدیم به ویلایی که جیمین لوکیشین فرستاده بود
دست ات رو گرفتم
_ببین اونجا باید مثل عاشق ها رفتار کنیم چون نصف دوست های منو جیمین مشترکه
+باشه
رفتیم داخل با جیمین سلام علیک کردیم که با چیزی که دیدم ترس ورم داشت...
(لباساشون)
عشق غیره منتظره 🤎 ☕️
انچه گذشت
همدیگه رو بغل کردن و خوابیدن
part ¹⁷
ات ویو از خواب بیدار شدم میخاستم بازم مثل دیروز کرم بریزم پس بازم توی حال وایسا دم و داد زدم
+تهیوووووووووووونگ
ته ویو
صدای داد ات اومد ترسیدم و بدو بدو رفتن تو سالن تا ببینم چی شده
_چی شده؟
دیدم بازم مثل دیروز داره میخنده
_ات شورشو در اوردی دیگه واقعا الان چرا منو بیدار کردی از بیدار شدن من چی به تو میرسه؟
+نه دیگه غلطه باید میگفتی چرا تهیونگ بزرگ رو بیدار کردی🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
_عه اینجوری باشه خودت خواستی کیم ات
ادمین ویو
تهیونگ دنبال ات میدویید ات هم فرار میکرد
تا پاش گیر کرد به لبه فرش و افتاد تهیونگ هم افتاد روش
_خب دیگه گیر افتادی 😂
+بلند شو دیوونه😂
_نوچ جریمت رو بده
+جریمه ؟ جریمم چیه اقای قاضی😂
_بوس
ته ویو
خودم از خواسته ام خجالت کشیده بودم یعنی از دهنم در رفته بود اما الان دیگه نمیشه کاریش کرد حرفیه که زدم 🤦♂️🤦♂️
ات ویو
وقتی گفت بوس لپ هام گل انداخت این دیگه جه جریمه ایه اخه
+عمرا
_پس منم بلند نمیشم
+بلند شو بابا غذام رو گازه
سخن ادمین
بچه ها ات قبل اینکه تهیونگ رو بیدار کنه غذا درست کرده اون رو میگه
خب ادامه ات ویو
_به من ربطی نداره🤷♂️
+هووف باشه بیا بوست کنم لجوج
تهیونگ یکم صورتش رو اورد جلو منم سریع یه بوس کوچولو روی ل*ب تهیونگ گذاشتم و
+خب بلند شو حالا
تهیونگ بلند شد منم میز رو چیدم
بعد از اینکه غذا خوردیم میز رو جمع کردیم و رفتیم تو اتاق تا حاضر بشیم برای شب
اول من رفتم حموم بعد از من تهیونگ
اومدم بیرون لباسام رو پوشیدم موهام رو خشک کردم و لباسم برای پارتی رو انتخاب کردم نشستم جلوی میز ارایش شروع کروم ارایش کردن
تهیونگ هم اومد و لباس پوشید و داشت مو هاش رو خشک میکرد
ارایش من تموم شد چون ارایش لایت داشتم زیاد طول نکشید دیدم تهیونگ نمیتونه موهاش رو خشک کنه
+بشین اینجا (اشاره به صندلی)
_چرا؟
+بشین دخالت نکن
نشست خودم براش موهاش رو خشک کردم
_ات میشه تو برام لباس انتخاب کنی هیچ وقت خودم نتونستم برای خودم لباس انتخاب کنم همیشه یونگ هی انتخاب میکرد الان تو انتخاب کن
+باشه
یه لباس براش انتخاب کردم
رفت بیرون تا لباس بپوشم
بعد از پوشیدن لباسم من رفتم بیرون تا لباس بپوشه
لباسش رو پوشید اومدم عطر زدم دیدم
یقه لباسش صاف نیست
+وایسا
رفتم جلو براش درست کردم اونم توی این تایم به من زل زده بود
حاضر بودیم الان
رفتیم سوار ماشین شدیم
ته ویو
رسیدیم به ویلایی که جیمین لوکیشین فرستاده بود
دست ات رو گرفتم
_ببین اونجا باید مثل عاشق ها رفتار کنیم چون نصف دوست های منو جیمین مشترکه
+باشه
رفتیم داخل با جیمین سلام علیک کردیم که با چیزی که دیدم ترس ورم داشت...
(لباساشون)
۶.۹k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.