part

part:⁴¹
_____________________________________
هارین: خب اون همه کارارو انجام میده دیگه
یونا: چی بگم والا
هارین: هیچی همین الان به سوجون ژنگ بزن بگو کارارو راست ریست کنه
یونا: باشه

خدمتکار" داشتم باغچه رو آب میدادم که صدای زنگ در اومد در باز کردم دیدم چند تا ماشین پلیس وایستادن

پلیس: صاحب اینجا کیه
خدمتکار: کیم هانول
پلیس: میشه بگید بیاد
خدمتکار: چشم

خدمتکار " رفتم داخل عمارت و رفتم سمت اتاق ارباب هانول و در زدم

تق تق تق

هانول: چی میخوای
خدمتکار: ارباب پلیس اومده دم در
هانول: پلیس؟
خدمتکار :بله
یونجو: چیشذع
هانول: پلیس اومده
یونجو: پلیس چرا
هانول: نمیدونم بیا بریم حالا

هانول و یونجو رفتن سمت در

هانول: چیزی شده
پلیس: شما اینجا پارک یونا دارید؟
هانول: پارک یونا؟ نه
پلیس : ماباید داخل خونه رو بگردیم
هانول: بفرمایید

پلیس ها اومدن داخل و شروع کردن به کشتن و تهیونگ هم از اتاقش اومد بیرون

تهیونگ: چیشده.
یونجو: نمیدونم دنبال یکی به اسم پارک یونا میکردن
هارین رو به یونا: این صدای چیه
یونا: نمیدونم
هارین: انگاری پلیسه
یونا: پلیس؟
هارین: نکنه اومدن دنبال تو
یونا: هههه نه
هارین: من میرم پایین ببینم چخبره تو همینجا بمون
یونا: باش

هارین رفت پایین و با پلیس مواجه شد و رفت سمت تهونگ

هارین: چیشذع
تهیونگ: دنبال یکی به اسم پارک یونا می‌گردن

ادامه دارد...🎀🙄🤦‍♀️🦋🫂🕌😁🤣🤷‍♀️
دیدگاه ها (۷)

part:⁴²_____________________________________هارین: پارک یونا...

part:⁴³_____________________________________یونا: باید زنگ ب...

part:⁴⁰_____________________________________اسمات تو کامنتا ...

part:³⁹_______________♡______________هارین: بسه دیگه انقد زی...

عشق غیرممکنp2

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۷

پارت ۶ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط