part
part:³⁹
_______________♡______________
هارین: بسه دیگه انقد زیاده روی نکن
یونا: ول کن بزار یه شیو خوش باشم
جیمین" نشسته بودم یه جا داشتم می چا رو نگاه میکردم کع تند تند مشروب میخورد مشت شده ولو رو زمین بوذ یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ۱۲ بود حتما تهیونگ تا الان نگران می چا شده رفتم سمت می چا
جیمین: چرا اینقد زیاده روی میکنی
هارین: بهش گفتم اینقدر نخور گوش نکرد
جیمین: خیلی خب بیا کمک کن ببریمش تو ماشین
خارین: باش
هارین و جمین دشت یونا رو گرفتن ولی یونا رو پای خودش بند نمیشد
جیمین: اینطوری نمیشه
جیمین یونا رو براید بغل کرد و رفت سمت ماشن و هارین شوکه شده بود که آروم پشت سر جیمین راه افتاد و سوار ماشن شدن رفتن سمت عمارت و بعد چندمین رسیدن
جیمین" رفتیم داخل دیدم تهیونگ داره قدم میزنه سرجاش وایستاد
تهیونگ: کجا بودین *جدی*
هارین: مت بهش گفتم اینقد زیاده روی نکنه ولی گوش نکرد
تهیونگ: گفتم کجا بودین *کمی داد*
هارین: ب بار
تهیونگ: هه پس بار بودین شما دوتا خیلی خب دروغدمیگیمن
خارین: ببخشید
تهیونگ؛: جیمین تو کجا بودی
جیمین: منم بار بودم اتفاقی می چا رو با خوارش دیدم
تهیونگ: تو باید بهم میگفتی می چا اونجاست
جیمین: اگه بهت میگفتم بیشتر عصبانی میشدی
تهیونگ: بار اخرتون باشه ار این غلطا میکنین *داد*
هارین: تقصیر من بوذ من به یونا چیزه به می چا گفتم بریم
تهیونگ: ببند دهنتو
تهیونگ رفت سمت یونا و براید بغلش کرد و بردش داخل اتاق و جمیمن هارین رفتن سمت اتاقاشون
تهیونگ: چرا بدون اجاره مت رفتی بیرون
یونا: ببخشد
تهیونگ: دیگه نمیزارم پاتو از خونه بزاری بیرون
تهیونگ یونا رو هول داد رو تخت
تهیونگ: دختره ی هرزه امشب کارتو تموم میکنم
ادامه دارد .....😔🔞😈💦
_______________♡______________
هارین: بسه دیگه انقد زیاده روی نکن
یونا: ول کن بزار یه شیو خوش باشم
جیمین" نشسته بودم یه جا داشتم می چا رو نگاه میکردم کع تند تند مشروب میخورد مشت شده ولو رو زمین بوذ یه نگاه به ساعت انداختم ساعت ۱۲ بود حتما تهیونگ تا الان نگران می چا شده رفتم سمت می چا
جیمین: چرا اینقد زیاده روی میکنی
هارین: بهش گفتم اینقدر نخور گوش نکرد
جیمین: خیلی خب بیا کمک کن ببریمش تو ماشین
خارین: باش
هارین و جمین دشت یونا رو گرفتن ولی یونا رو پای خودش بند نمیشد
جیمین: اینطوری نمیشه
جیمین یونا رو براید بغل کرد و رفت سمت ماشن و هارین شوکه شده بود که آروم پشت سر جیمین راه افتاد و سوار ماشن شدن رفتن سمت عمارت و بعد چندمین رسیدن
جیمین" رفتیم داخل دیدم تهیونگ داره قدم میزنه سرجاش وایستاد
تهیونگ: کجا بودین *جدی*
هارین: مت بهش گفتم اینقد زیاده روی نکنه ولی گوش نکرد
تهیونگ: گفتم کجا بودین *کمی داد*
هارین: ب بار
تهیونگ: هه پس بار بودین شما دوتا خیلی خب دروغدمیگیمن
خارین: ببخشید
تهیونگ؛: جیمین تو کجا بودی
جیمین: منم بار بودم اتفاقی می چا رو با خوارش دیدم
تهیونگ: تو باید بهم میگفتی می چا اونجاست
جیمین: اگه بهت میگفتم بیشتر عصبانی میشدی
تهیونگ: بار اخرتون باشه ار این غلطا میکنین *داد*
هارین: تقصیر من بوذ من به یونا چیزه به می چا گفتم بریم
تهیونگ: ببند دهنتو
تهیونگ رفت سمت یونا و براید بغلش کرد و بردش داخل اتاق و جمیمن هارین رفتن سمت اتاقاشون
تهیونگ: چرا بدون اجاره مت رفتی بیرون
یونا: ببخشد
تهیونگ: دیگه نمیزارم پاتو از خونه بزاری بیرون
تهیونگ یونا رو هول داد رو تخت
تهیونگ: دختره ی هرزه امشب کارتو تموم میکنم
ادامه دارد .....😔🔞😈💦
- ۷.۶k
- ۱۲ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط