چندپارتی

#چندپارتی
همه رفتن :
- واقعا نمیتونی یه غذا درست کنی؟میگفتی من تز بیرون بگیرم
جونگ کوک بسته بسته جای تشکرته؟ من توی این چند سال کی بهت غذای شور دادم تو میدونی منم بهتر میدونم که کار کاترینا بو...
با سوزشی حرف ا.ت قطع شده بود
کوک بهش سیلی زد و انگشت اشارش رو به سمت ا.ت گرفت
-ا.ت یک بار دیگه فقط یک بار دیگه درباره خانواده ی من اینجوری حرف بزنی برای همیشه میری. از چشمم که گفتادی از خونمم پرتت میکنم بیرون
کوک رفت سمت اتاق مهمان و در رو محکم بست
به سمت اتاق حرکت کردم و رو تخت دراز کشیدم و فقط گریه کردم
ساعت 1بامداد
با صدای نوتیف گوشی گریم بند اومد
هم دانشگاهیم بود الکس(﷼)
﷼سلام چطوری ببخشید تایم بدی پیام میدم
سلام مرسی من خوبم نبابا این حرفا چیه
﷼ فردا بریم بیرون؟
اره مشکلی نیست
﷼کجا بریم
بهت میگم راس ساعت ۲ظهر اونجا باش
﷼ اوکی فعلا
پرش زمانی ۷:۳۰ صبح
ویوی ا.ت
پاشدم صبحانه گزاشتم
اخرای صبحانه‌ بود که کوک از اتاق اومد بیرون میز رو جمع کردم و همه چیز رو توی سینک ریختم و شیر ابو یه دور باز بسته کردم
رفتم اتاق خودم لباس پوشیدم

روش یه کت پوشیدم و با کفش لوبوتین از پله ها اومدم پایین کوک رو دیدم داره کفش میپوشه از کنار جا کفشی سویچ جی کلاس رو گرفتم سرم رو به سمت در بردم که دیدم کوک داره سر تا پام رو انالیز میکنه جلوش وایستادم
برو کنار
-این بچه بازیا چیه غذا رو چرا دور ریختی این چه لباسیه؟
شرمنده بلد نیستم غذام شور میشه از بیرون غذا بگیر
هلش دادم و از کنارش گذشتم
جاهایی که ا.ت رفت:
کافه
فیشال
پاساژ
و...
ساعت ۱ ظهر بود
به سمت خونه رفتم و دوش گرفتم
ادرس یه کافه ای که دقیقا جلوی شرکت کوک بود رو دادم میدونستم این ساعت برای ناهار بیرون میاد
میکاپ کردم و لباسم رو پوشیدم به الکس زنگ زدم که بیاد دنبالم
#اد.جئون
دیدگاه ها (۱)

#چندپارتیویو ی کوکساعت دو ظهر بود از شرکت دراومدم که دیدم یه...

#اختلال_روانیپارت1یونا:هوف بلخره رسیدگی به مریض ها هم تموم ش...

#چندپارتیساعت9:5شبویو ا.تبا صدای در خونه بلند شدم چرا آیفون ...

#چندپارتیساعت 7:30 عصرمکان خونه ا.ت و کوک....ویو ی ا.ت پام ر...

پارت ۳ فیک مرز خون و عشق

تکپارتی از کوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط