مافیای من
#مافیای_من
P:63
(ویو ا.ت)
به سمت در رفتم که هیونجین بلافاصله از توی آشپز خونه بیرون اومد و درو باز کرد
با دیدن پیک به سمتش رفتو جعبه های پیتزا رو ازش گرفت
درو بست و به سمتم برگشت
هیون: یه فیلم بزار بیام
و سرشو عین گاو انداخت پایین و دوباره رفت تو آشپزخونه
مرتیکه چه علاقه ی نهفته ای هم به فیلم داره بابا بزار غذامونو بخوریم دیگهه
بهرحال بخاطر شکمم حرفشو گوش کردم و دوباره خودمو روی مبل پرت کردم
کنترلو گرفتم و مشغول پیدا کردن یه فیلم شدم
کانالو عوض کردم که با دیدن یه فیلم عاشقانه چندشی زیرلب گفتم و زدم کانال بعدی
این یکی که با فیلم هندی فرقی نداره
بعدی.....
مثل اینکه این یکی خوب بود
یه فیلم مدرسه ای و در عین حال ترسناک
کنترلو روی میز انداختم منتظر غذا موندم
چند دقیقه بعد هیونجین پیتزا به دست به سمتم اومد و پیتزا هارو روی میز گزاشت
چندتا نوشابه و سس از توی نایلون در آورد و بعد خودشم کنارم روی مبل نشست
پیتزایی رو توی دستش گرفت و بعد از ریختن سس روش مشغول خوردن شد
دیرم این کروکودیل تعارف و اینا بلد نیست پس دست به کار شدم و پیتزایی که روی میز بودو برداشتم و مشغول خوردن شدم
چند دقیقه ی اول فیلم خوب گزشت که یهو با صحنه ای که دیدم چشمام گشاد شد
P:63
(ویو ا.ت)
به سمت در رفتم که هیونجین بلافاصله از توی آشپز خونه بیرون اومد و درو باز کرد
با دیدن پیک به سمتش رفتو جعبه های پیتزا رو ازش گرفت
درو بست و به سمتم برگشت
هیون: یه فیلم بزار بیام
و سرشو عین گاو انداخت پایین و دوباره رفت تو آشپزخونه
مرتیکه چه علاقه ی نهفته ای هم به فیلم داره بابا بزار غذامونو بخوریم دیگهه
بهرحال بخاطر شکمم حرفشو گوش کردم و دوباره خودمو روی مبل پرت کردم
کنترلو گرفتم و مشغول پیدا کردن یه فیلم شدم
کانالو عوض کردم که با دیدن یه فیلم عاشقانه چندشی زیرلب گفتم و زدم کانال بعدی
این یکی که با فیلم هندی فرقی نداره
بعدی.....
مثل اینکه این یکی خوب بود
یه فیلم مدرسه ای و در عین حال ترسناک
کنترلو روی میز انداختم منتظر غذا موندم
چند دقیقه بعد هیونجین پیتزا به دست به سمتم اومد و پیتزا هارو روی میز گزاشت
چندتا نوشابه و سس از توی نایلون در آورد و بعد خودشم کنارم روی مبل نشست
پیتزایی رو توی دستش گرفت و بعد از ریختن سس روش مشغول خوردن شد
دیرم این کروکودیل تعارف و اینا بلد نیست پس دست به کار شدم و پیتزایی که روی میز بودو برداشتم و مشغول خوردن شدم
چند دقیقه ی اول فیلم خوب گزشت که یهو با صحنه ای که دیدم چشمام گشاد شد
۷.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.