جونگ کوکاگه بلایی سر تو و بچت افتاد خودم گردنش میگیرم

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦

𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟕

جونگ کوک:اگه بلایی سر تو و بچت افتاد خودم گردنش میگیرم.

ملین:هوم خب باشه بگید که باید چیکار کنم؟

جونگ‌کوک:اول این نامه رو به آنالی میدی.
و بعد این ساعتی که بهت میدم رو اصلأ در نیار چون رد یاب داره و مطمئنم تهیونگ تو و آنالی رو اونجا قایم می‌کنه.

ملین:یه سوال منو میخواین همینجوری بهش بدین؟

جونگ‌کوک:نه تهی رو از اون میگیرم و تورو بهش میدم.

ملین:چرا منو با آنالی عوض نمیکنی؟

جونگ‌کوک:بنظرت تهیونگ تو رو با انالی‌ عوض میکنه؟

ملین:نه.

جونگ‌کوک:پس حرف اضافی نزن.
خب من دیگه میرم آرتو کارای ملین رو انجام بده.

آرتو:باشه.

جونگ‌کوک:از روی کاناپه بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم.
ــ کای ماشین رو آماده کن سمت شرکت تهیونگ.

کای:چشم قربان.

جونگ‌کوک: سوار ماشین شدم و بعد از بیست مین رسیدم و شرکتش از ماشین پیاده شدم و وارد شرکتش شدم.
و سمت اتاق کارش رفتم.

جونگ‌کوک: رئیست داخله؟

منشی:بله همین جا هستن الان بهشون خبر میدم.

جونگ‌کوک:لازم نکرده.
دست گیره درشو پایین کشیدم و وارد اتاقش شدم که با تعجب بهم زل زد و لب زد:

تهیونگ:تو اینجا چیکار می‌کنی؟

ادامه دارد..............∆
دیدگاه ها (۸)

#why_himpart:78جونگ‌کوک:اوم اومدم به داداشم‌ سر بزنم.تهیونگ:...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟔سرم بدجور درد میکرد آروم چشامو باز کردم و با ...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟕𝟓تهیونگ: زیادی داشت حرف میزد.(سردآنالی: همین ا...

#𝐖𝐡𝐲_𝐡𝐢𝐦𝐏𝐚𝐫𝐭:𝟔𝟗کتم رو از روی کاناپه برداشتم و از عمارت بیرون...

#why_himpart:84چند دقیقه ای بود منتظر وایستاده بودیم ولی کسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط