(سخت گیر) پارت نوزدهم
(سخت گیر) پارت نوزدهم
کوک:عزیزم
ا.ت: بله
کوک: منو مامان و بابا
میخوایم بریم بیرون
ا.ت: منو نمیبرین
کوک: عزیزم ببخشید ولی
راه طولانی داره اذیت میشی
ا.ت: کجا میخواید برید مگه
کوک: برگشتم تعریف میکنم
ا.ت: خودم تنها میخواید بزارید
کوک: نه سونیا هست(وای وای یه شیطان گذاشتید پیش یه فرشته)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ک:خب ما رفتیم
مراقب خودتو نوم باش عروسم
ا.ت: به سلامت مراقب هستم
کوک: مراقب بچم باش
ا.ت: یعنی مراقب خودم نباشم
کوک: خودتو بچه منظورم بود
ا.ت: خب باشه به سلامت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سونیا
الان هیچکس خونه نیست
فقط خودمو ات هستیم بهترین
موقعست که کار بچه رو تموم کنم
تصمیم گرفتم که روی پله ها روغن
بریزم که ا.ت نتونه بره بالا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجوما
داشتم میرفتم دیدم سونیا
داره روی پله ها روغن میریزه
نمیدونستم چیکار کنم اگه برم
بهش بگم میترسم اخراج بشم
اجوما: ا.ت خانم
ا.ت: بله اجوما
اجوما:خوب هستید
ا.ت: بله برو بکارت برس
زیاد نیا اینطرفا
اجوما: خانم یچیزی میخوام
بهتون بگم
ا.ت: بعد بگو الان برو
اجوما: تروخدا
ا.ت: حوصله ندارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجازه نداد که بهش بگم
زنگ زدم
اجوما:اقا
کوک: بله
اجوما: میتونید بیاید
کوک: اتفاقی برای ا.ت افتاده
اجوما: نه
کوک: چیشده
اجوما: داشتم میدیدم سونیا داره
پله هارو روغن میزنه که لیز بشه
میترسم بلایی سر ا.ت بیاره
کوک: اجوما برو ببینم میپونی پاکشون
کنی
اجوما: من اجازه به اونجا رو ندارم
خوده خانم گفت و میترسم تروخدا
خودتون بیاین
کوک: الان میام
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
من ماشینم از پدر و مادرم جدا
بود سریع برگشتم عمارت
کوک: اجوماا
#کوک
#فیک
کوک:عزیزم
ا.ت: بله
کوک: منو مامان و بابا
میخوایم بریم بیرون
ا.ت: منو نمیبرین
کوک: عزیزم ببخشید ولی
راه طولانی داره اذیت میشی
ا.ت: کجا میخواید برید مگه
کوک: برگشتم تعریف میکنم
ا.ت: خودم تنها میخواید بزارید
کوک: نه سونیا هست(وای وای یه شیطان گذاشتید پیش یه فرشته)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ک:خب ما رفتیم
مراقب خودتو نوم باش عروسم
ا.ت: به سلامت مراقب هستم
کوک: مراقب بچم باش
ا.ت: یعنی مراقب خودم نباشم
کوک: خودتو بچه منظورم بود
ا.ت: خب باشه به سلامت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سونیا
الان هیچکس خونه نیست
فقط خودمو ات هستیم بهترین
موقعست که کار بچه رو تموم کنم
تصمیم گرفتم که روی پله ها روغن
بریزم که ا.ت نتونه بره بالا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجوما
داشتم میرفتم دیدم سونیا
داره روی پله ها روغن میریزه
نمیدونستم چیکار کنم اگه برم
بهش بگم میترسم اخراج بشم
اجوما: ا.ت خانم
ا.ت: بله اجوما
اجوما:خوب هستید
ا.ت: بله برو بکارت برس
زیاد نیا اینطرفا
اجوما: خانم یچیزی میخوام
بهتون بگم
ا.ت: بعد بگو الان برو
اجوما: تروخدا
ا.ت: حوصله ندارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اجازه نداد که بهش بگم
زنگ زدم
اجوما:اقا
کوک: بله
اجوما: میتونید بیاید
کوک: اتفاقی برای ا.ت افتاده
اجوما: نه
کوک: چیشده
اجوما: داشتم میدیدم سونیا داره
پله هارو روغن میزنه که لیز بشه
میترسم بلایی سر ا.ت بیاره
کوک: اجوما برو ببینم میپونی پاکشون
کنی
اجوما: من اجازه به اونجا رو ندارم
خوده خانم گفت و میترسم تروخدا
خودتون بیاین
کوک: الان میام
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
کوک
من ماشینم از پدر و مادرم جدا
بود سریع برگشتم عمارت
کوک: اجوماا
#کوک
#فیک
۱۴.۱k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.