گفتمش بی تو چه می باید کرد

گفتمش بی تو چه می باید کرد
عکس رخساره ی ماهش را داد
گفتمش همدم شبهایم کو
تاری از زلف سیاهش را داد
وقت رفتن همه را می بوسید
به من از دور نگاهش را داد
یادگاری به همه داد و به من
انتظار سر راهش را داد
دیدگاه ها (۱)

وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است شب بخیر این نفست شرح پ...

دلتنگی ها گاه از جنس اشک اند و گاه از جنس بغضگاه سکوت می شون...

ای بی وفا ، راز دل بشنو ، از خموشی مناین سکوت مرا ناشنیده مگ...

🍒🌱وقت رفتن خاطراتت راببر همراه خودکاین تن فرسوده را،تاب مرور...

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

٬٬روی نیمکت پارک نشسته بود و کلاغ ها رو میشمرد تا بیاد بهشون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط