عشقسیاه

#عشق_سیاه


part 38

داشتم ادمارو دید میزدم که یهویی یکی از در سالن وارد شد
یکم شبیه ات بود ولی مطمئن نبودم که نزدیک تر شدن

دیدم ات بود

که دست یه حرومـ... زاده رو گرفته

عصبی شدم و از جام بلند شدم که برم پیش ات اما مث همیشه کاترینا نزاشت

پرش بک به وسط مهمونی


ویو ته


خیلی عصبی شدم و باخودم میگفتم

ات فقد دستم بهت نرسه یه کاری میکنم ک بگی غلط کردمممم

ویوات

سوهی رفت که (همون کاری که مجری ها میکنن😂)


منم واسه اینکه ته حرصش دربیاد با عشق به سوهی نگاه میکردم و لبخند میزدم

و یه لحظه نگاه ته کردم دیدم اخملش تو همه نگاهم میکنه و

از زبان راوی.... خودم.....


ته با اخم نگاه ات کرد و جام شرابی که روی میز بو رو برداشت سرش مشید و میخورد


ویو ات


وایی ته دیوونه شدییی نخورششش(تو دلش


(ته چون مافیاس و.... اصلا مست نمیشه-)


سوهی اومد پیشم
منم بهش لبخندی زدم که یهویی سوهی سرشو اورد جلو که منو ببوسه
و یکم سرمو چرخوندم که منو نبوسه

که گفت

√ات نترس نمیبوسمت فقد اینجوری میمونم که حرص کیم تهیونگ در بیاد


_خوب تو نمیدونی اگه اون عصبی شه واست بد میشه(کیوت و ناراحت

√مشکلی نیست

ویوات

سرشو اورد جلو تر که یهویی ته از سر جاش بلند شد و داد زد و گفتتتت....
دیدگاه ها (۲)

#عشق_سیاه part 39سرشو اورد جلو تز که یهویی ته از سرجاش بلند ...

#عشق_سیاه part40اومد سراغم میخاستم بیوفتم که ته منو گرفت و گ...

#عشق_سیاه part 37پرش بک به شب مهمونیویواتقرار شد امشب من به ...

#عشق_سیاه part 36_میشه منم باهات بیام√هوم چرا که نه_اما به ع...

مست خون ( پارت ۱۶ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط