پارت ۲
پارت ۲
ویو جونگ کوک: سعی کردم داد بزنم ولی چون دهنم بسته بود نشد پس تسلیم شدم و خودمو به گوشه ون تکیه دادم و به اطرافم نگاه کردم سه نفر تو ون بود یکیشون خیلی جذاب بود ولی جوون به نظر میرسید قد کوتاه و موهای چتری داشت و پشت فرمون نشسته بود(حدس بزنین کیه😜)رسیدیم به یه قصر بزرگ در و باز کردن و ماشین رفت تو توی پارکینگ پارک کرد دو نفر اومدن دو طرفم و گرفتن و بردنم تو زیرزمینی پر از اسلحه و وسایل شکنجه دست و پامو زنجیر کردن داشتم از ترس میمردم و بخاطر جو سنگین اون مکان اشکام جاری شدن
ویو تهیونگ:حسابی منتظر طعمه جدید بودم که در اتاقمو زدن شوگا بود
شوگا :رعیس طعمه امادست
_ خیلی خب و سریع رفتم طرف زیرزمین جین اونجا بود شوگاهم خودشو رسوند ولی جیمین رفته بود یه تیزی برداشتم طرف طعمه رفتم
_کسی رو از رو صورتش بردار میخوام صورتشو تیکه تیکه کنم و کیسرو برداشتن
بادیدن چهرش برقی به بدنم وارد شد ضربان قلبم بالا رفت و اصلا این اتفاق و درک نمیکردم کم کم نفسم هم بالا نمیومد خواستم خودمو کنترل کنم نشد با چهره کیوت اون پسر و چشاش که بر اثر گریه یک کاسه خون شده بودن لرزی به بدنم وارد شد سریع از زیرزمین دور شدم و رفتم یک لیوان آب خوردم و رو تختم دراز شدم و به فکر فرو رفتم چرا باید این حال میشدم سه ساعت تو فکر فرو رفته بودم که حس کردم دلم براش تنگ شده بی خود و بی جهت چرا باید همچین حسی توی خشن ترین مافیای کره بوجود بیاد چرا اینقدر باید یهو دلم برای یک آدم تنگ بشه بعد یک ساعت داشتم عرق میکردم پس تصمیممو گرفتم و جیمینو صدا کردم بیاد تو اتاقم
۰بله رعیس
_بیا بریم به سلول اون پسره اسمش چیه
۰چشم اسمش جونگ کوکه
_راه افتادیم رفتیم طرف سلولش هر چی نزدیک تر میشدیم بیشتر عرق میکردم که رسیدیم و جیمین در سلولو باز کرد
با دیدن چهرش تو اون حالت یه دقیقه نفسم بند اومد
۰رعیس خوبید ؟
_اره خوبم برو دستاشو باز کن
تو همو حالت که دستاش بسته بود خوابش برده بود بنظر خیلی خسته میومد
۰چشم قربان رفتم که دستاشو باز کنم نگاهی به چهرش انداختم اون خیلی گناه داشت ولی چیزی از من برمیومد داشتم دستاشو باز میکردم از خواب بیدار شد
+بیدار شدم دیدم یکی داره دستامو باز میکنه و رعیسشون هم اونجاست
_با دیدن چهرش و پلک زدنش آب دهنمو قورت دادم و رفتم سمتش و دستاشو گرفتم
_پسر چرا آنقدر جذابی و دستی تو موهای لختش کردم
(بچه ها چطور بود راستی یادم رفت بگم علامت کوکی+،علامت تهیونگ _,علامت جیمین ۰)
ویو جونگ کوک: سعی کردم داد بزنم ولی چون دهنم بسته بود نشد پس تسلیم شدم و خودمو به گوشه ون تکیه دادم و به اطرافم نگاه کردم سه نفر تو ون بود یکیشون خیلی جذاب بود ولی جوون به نظر میرسید قد کوتاه و موهای چتری داشت و پشت فرمون نشسته بود(حدس بزنین کیه😜)رسیدیم به یه قصر بزرگ در و باز کردن و ماشین رفت تو توی پارکینگ پارک کرد دو نفر اومدن دو طرفم و گرفتن و بردنم تو زیرزمینی پر از اسلحه و وسایل شکنجه دست و پامو زنجیر کردن داشتم از ترس میمردم و بخاطر جو سنگین اون مکان اشکام جاری شدن
ویو تهیونگ:حسابی منتظر طعمه جدید بودم که در اتاقمو زدن شوگا بود
شوگا :رعیس طعمه امادست
_ خیلی خب و سریع رفتم طرف زیرزمین جین اونجا بود شوگاهم خودشو رسوند ولی جیمین رفته بود یه تیزی برداشتم طرف طعمه رفتم
_کسی رو از رو صورتش بردار میخوام صورتشو تیکه تیکه کنم و کیسرو برداشتن
بادیدن چهرش برقی به بدنم وارد شد ضربان قلبم بالا رفت و اصلا این اتفاق و درک نمیکردم کم کم نفسم هم بالا نمیومد خواستم خودمو کنترل کنم نشد با چهره کیوت اون پسر و چشاش که بر اثر گریه یک کاسه خون شده بودن لرزی به بدنم وارد شد سریع از زیرزمین دور شدم و رفتم یک لیوان آب خوردم و رو تختم دراز شدم و به فکر فرو رفتم چرا باید این حال میشدم سه ساعت تو فکر فرو رفته بودم که حس کردم دلم براش تنگ شده بی خود و بی جهت چرا باید همچین حسی توی خشن ترین مافیای کره بوجود بیاد چرا اینقدر باید یهو دلم برای یک آدم تنگ بشه بعد یک ساعت داشتم عرق میکردم پس تصمیممو گرفتم و جیمینو صدا کردم بیاد تو اتاقم
۰بله رعیس
_بیا بریم به سلول اون پسره اسمش چیه
۰چشم اسمش جونگ کوکه
_راه افتادیم رفتیم طرف سلولش هر چی نزدیک تر میشدیم بیشتر عرق میکردم که رسیدیم و جیمین در سلولو باز کرد
با دیدن چهرش تو اون حالت یه دقیقه نفسم بند اومد
۰رعیس خوبید ؟
_اره خوبم برو دستاشو باز کن
تو همو حالت که دستاش بسته بود خوابش برده بود بنظر خیلی خسته میومد
۰چشم قربان رفتم که دستاشو باز کنم نگاهی به چهرش انداختم اون خیلی گناه داشت ولی چیزی از من برمیومد داشتم دستاشو باز میکردم از خواب بیدار شد
+بیدار شدم دیدم یکی داره دستامو باز میکنه و رعیسشون هم اونجاست
_با دیدن چهرش و پلک زدنش آب دهنمو قورت دادم و رفتم سمتش و دستاشو گرفتم
_پسر چرا آنقدر جذابی و دستی تو موهای لختش کردم
(بچه ها چطور بود راستی یادم رفت بگم علامت کوکی+،علامت تهیونگ _,علامت جیمین ۰)
۷.۱k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.