Fake jimin ✨
ForcedLove ✨🥀p9🥀
جیمین: الو الو
&: به به سلام نشناختی؟
جیمین: ببخشید چطوری به یاد بیارم تو کیی؟
&: هع.. واقعا؟!
جیمین: بله واقعا
&: لیام دیگه دیوونه
جیمین: ببین میکشمت لیا
&: ببخشید چطوری؟!
جیمین: حالا میبینی
تلفنو قطع میکنه
جیمین: ات.. ات عزیزم
ات: جانم چیشده؟
جیمین: ببین من یه دیقه کار دارم میرمو میام
ات: چه کاری؟
جیمین: بیام بعدا بهت توضیح میدم
ات: باشع
رفتم بالا تو اتاق سریع حاضر شدم اسلحمو برداشتم زنگ زدم به جونگ سوک
جونگ سوک: سلام خوبی؟
جیمین: خوبم ممنون... ببین یه کاره خیلی مهمی دارم جونگ سوک: چیه داداش؟!
جیمین: باید ببینمت میای اینجا
جونگ سوک: اره میام
نیم ساعت بعد
جونگ سوک: خوبی چیشده
جیمین: من باید این لیا عوضی رو بکشم تا کار دستم نداده
جونگ سوک: از تصمیمت مطمئنی
جیمین: اره تردیدی ندارم بریم
جونگ سوک: بریم
فلش بک به خونه لیا
لیا: برو ببین کیه...
&: چشم
لیا: هوییی چتههههه روانی
جیمین: من چمهههه
جونگ سوک: جیمین اروم باش
جیمین: سعیمو میکنم
لیا: بالاخره با پای خودت اومدی جیمین شی
جیمین: اره اومدم ولی برایه یه کاره دیگه
لیا: چکاری؟؟
جیمین: خودت خوب میدونی لیا خودتو نزن به اون راه
لیا: اوممم.... اره میدونم
جیمین: تسلیم شو وگرنه بعد میبینی
لیا: من... من هیچوقت تسلیم نمیشم..... مین هو اسلحه
جیمین: هع.... ترسو
لیا: من؟! یاتو؟!
جیمین: خب معلومه
لیا شلیک میکنه به سقف جیمین و جونگ سوک میرن قایم میشن
جونگ سوک: به خدا خودتو به کشتن میدی جیمین
جیمین: نه نترس بالاخره این بازیو کثیفو تموم میکنم
جیمین اسلحشو پر از خشاب میکنه اسلحه رو مسلح میکنه اروم میره تو اتاق لیا
جیمین: سوک لیا رو سرگرم کن خب
جونگ سوک: باشه حواسم هست
اروم رفتم بالا سوک لیا رو سرگرم کرده بود رفتم رسیدم به اتاق در اتاقو باز کردم که از شانس گندم مین هو اونجا بود
مین هو: ببین کی اینجاس
جیمین میره پشت صندلی
جیمین: صب کن نشونت بدم
یه تیر میزنه به بازوی مین هو از بالکن پرت میشه تو استخر
جیمین: برو خودت جمع کن کوچولو ماله این حرفا نیستی تو
تمام مدارکارو جمع کردم ماشینم پایین بود از بالای بالکن پرت کردم تو ماشین یکی از ادمامم سواره ماشین بود مدارکارو برد خیلی خوب شد رفتم بیرون هنوزم صدای تیراندازی مییومد اروم اروم از پله ها رفتم پایین پشت لیا بودم که با ارنج زدم بهشو افتاد بیهوش شد
جونگ سوک: مدارکارو بردی؟
جیمین: اره دادم یکی ازادما برد پیشه پلیس
جونگ سوک: خب خوبه زنگ بزن اینم جمع کنن
جیمین: اره... الان پلیسا میان بریم دیگه دخله اینم اوردم نباید با من بازی میکرد
جونگ سوک: هوممم... اره بریم بدو
جیمین: بریم
فلش بک به راهه خونه.....
شرط پارت بعدی: 20 تا لایک
جیمین: الو الو
&: به به سلام نشناختی؟
جیمین: ببخشید چطوری به یاد بیارم تو کیی؟
&: هع.. واقعا؟!
جیمین: بله واقعا
&: لیام دیگه دیوونه
جیمین: ببین میکشمت لیا
&: ببخشید چطوری؟!
جیمین: حالا میبینی
تلفنو قطع میکنه
جیمین: ات.. ات عزیزم
ات: جانم چیشده؟
جیمین: ببین من یه دیقه کار دارم میرمو میام
ات: چه کاری؟
جیمین: بیام بعدا بهت توضیح میدم
ات: باشع
رفتم بالا تو اتاق سریع حاضر شدم اسلحمو برداشتم زنگ زدم به جونگ سوک
جونگ سوک: سلام خوبی؟
جیمین: خوبم ممنون... ببین یه کاره خیلی مهمی دارم جونگ سوک: چیه داداش؟!
جیمین: باید ببینمت میای اینجا
جونگ سوک: اره میام
نیم ساعت بعد
جونگ سوک: خوبی چیشده
جیمین: من باید این لیا عوضی رو بکشم تا کار دستم نداده
جونگ سوک: از تصمیمت مطمئنی
جیمین: اره تردیدی ندارم بریم
جونگ سوک: بریم
فلش بک به خونه لیا
لیا: برو ببین کیه...
&: چشم
لیا: هوییی چتههههه روانی
جیمین: من چمهههه
جونگ سوک: جیمین اروم باش
جیمین: سعیمو میکنم
لیا: بالاخره با پای خودت اومدی جیمین شی
جیمین: اره اومدم ولی برایه یه کاره دیگه
لیا: چکاری؟؟
جیمین: خودت خوب میدونی لیا خودتو نزن به اون راه
لیا: اوممم.... اره میدونم
جیمین: تسلیم شو وگرنه بعد میبینی
لیا: من... من هیچوقت تسلیم نمیشم..... مین هو اسلحه
جیمین: هع.... ترسو
لیا: من؟! یاتو؟!
جیمین: خب معلومه
لیا شلیک میکنه به سقف جیمین و جونگ سوک میرن قایم میشن
جونگ سوک: به خدا خودتو به کشتن میدی جیمین
جیمین: نه نترس بالاخره این بازیو کثیفو تموم میکنم
جیمین اسلحشو پر از خشاب میکنه اسلحه رو مسلح میکنه اروم میره تو اتاق لیا
جیمین: سوک لیا رو سرگرم کن خب
جونگ سوک: باشه حواسم هست
اروم رفتم بالا سوک لیا رو سرگرم کرده بود رفتم رسیدم به اتاق در اتاقو باز کردم که از شانس گندم مین هو اونجا بود
مین هو: ببین کی اینجاس
جیمین میره پشت صندلی
جیمین: صب کن نشونت بدم
یه تیر میزنه به بازوی مین هو از بالکن پرت میشه تو استخر
جیمین: برو خودت جمع کن کوچولو ماله این حرفا نیستی تو
تمام مدارکارو جمع کردم ماشینم پایین بود از بالای بالکن پرت کردم تو ماشین یکی از ادمامم سواره ماشین بود مدارکارو برد خیلی خوب شد رفتم بیرون هنوزم صدای تیراندازی مییومد اروم اروم از پله ها رفتم پایین پشت لیا بودم که با ارنج زدم بهشو افتاد بیهوش شد
جونگ سوک: مدارکارو بردی؟
جیمین: اره دادم یکی ازادما برد پیشه پلیس
جونگ سوک: خب خوبه زنگ بزن اینم جمع کنن
جیمین: اره... الان پلیسا میان بریم دیگه دخله اینم اوردم نباید با من بازی میکرد
جونگ سوک: هوممم... اره بریم بدو
جیمین: بریم
فلش بک به راهه خونه.....
شرط پارت بعدی: 20 تا لایک
۱۴.۶k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲