بلا:دان دان دان دان لا لا لا لا لا هو هو هو هو یه یه یه ی
بلا:دان دان دان دان لا لا لا لا لا هو هو هو هو یه یه یه یه ....جیمین چشمات خیلی قشنگن...
جیمین:چشما توهم همینطور
بلا:مرسییی...جیمین دستتو میبرم بالا بعدش بچرخ
جیمین:باشه
بلا:دستشو بردم بالا اونم چرخید بعد ولش کردم و زانو زدم رو زمین:میخوام ی شعر بخونم
جیمین:بخون
بلا: A B C D E F G H I love you,will you marry me?(اول شعر اینگلیسی حروف اینگلیسی رو خوند بعد وقتی به حرف I رسید گفت دوست دارم...باهام ازدواج میکنی...البته همه اینا شعره)
جیمین:هاااا
یونجون:بلهههه
کای:واتتتتت
میساکی:رسما دیوونه شدی
تمو:اوه مای گاد
تهیونگ:اووووووو
بومگیو:واییییییییییی
میساکی:بلا تو...
هنوز جمله کامل نشده بود که یهو اوفتاد رو زمین
یونجون:الان چه مرگشه
جیمین:خوابید!
تهیونگ:چیزی زده بود؟
میساکی:تا جایی که من میدونم نه
تمو:ولی این از اونایی که چیزی زدن بدتره...این وقتی چیزی میزنی یهو اون ساید عاقل اندر سفیه اش فعال میشه و وقتی از ساعت ۱۲ میگذره اون ساید خنگ تیمارستانیش فعال میشه... بله اینطوره...بلا خانم برعکس عالمه
جیمین:واو...حرفی ندارم....بزار بلندش کنم بزارمش رو تختش
یونجون:بزار خودم بلندش میکنم
جیمین:بلندش کردم دیگه...اتاقش کدومه؟
یونجون:ازونجایی که عکسای تو و اعضا اتاق رو پر کرده فک کنم مشخصه
جیمین:اوه اره
بردمش سمت اتاقش...همینکه وارد شدم احساس کردم وارد دنیای به نام بی تی اس شدم...واو چقدر زیاااااد...فک نمیکردم اینقدر از ما داشته باشه
گذاشتمش رو تختش و نگاهی به اتاقش کردم و بعد اومدم بیرون:واقعا اتاقش ی عالم جداگونست
یونجون:همینطوره
تهیونگ:خب...فک کنم ما بهتره بریم
جیمین:چشما توهم همینطور
بلا:مرسییی...جیمین دستتو میبرم بالا بعدش بچرخ
جیمین:باشه
بلا:دستشو بردم بالا اونم چرخید بعد ولش کردم و زانو زدم رو زمین:میخوام ی شعر بخونم
جیمین:بخون
بلا: A B C D E F G H I love you,will you marry me?(اول شعر اینگلیسی حروف اینگلیسی رو خوند بعد وقتی به حرف I رسید گفت دوست دارم...باهام ازدواج میکنی...البته همه اینا شعره)
جیمین:هاااا
یونجون:بلهههه
کای:واتتتتت
میساکی:رسما دیوونه شدی
تمو:اوه مای گاد
تهیونگ:اووووووو
بومگیو:واییییییییییی
میساکی:بلا تو...
هنوز جمله کامل نشده بود که یهو اوفتاد رو زمین
یونجون:الان چه مرگشه
جیمین:خوابید!
تهیونگ:چیزی زده بود؟
میساکی:تا جایی که من میدونم نه
تمو:ولی این از اونایی که چیزی زدن بدتره...این وقتی چیزی میزنی یهو اون ساید عاقل اندر سفیه اش فعال میشه و وقتی از ساعت ۱۲ میگذره اون ساید خنگ تیمارستانیش فعال میشه... بله اینطوره...بلا خانم برعکس عالمه
جیمین:واو...حرفی ندارم....بزار بلندش کنم بزارمش رو تختش
یونجون:بزار خودم بلندش میکنم
جیمین:بلندش کردم دیگه...اتاقش کدومه؟
یونجون:ازونجایی که عکسای تو و اعضا اتاق رو پر کرده فک کنم مشخصه
جیمین:اوه اره
بردمش سمت اتاقش...همینکه وارد شدم احساس کردم وارد دنیای به نام بی تی اس شدم...واو چقدر زیاااااد...فک نمیکردم اینقدر از ما داشته باشه
گذاشتمش رو تختش و نگاهی به اتاقش کردم و بعد اومدم بیرون:واقعا اتاقش ی عالم جداگونست
یونجون:همینطوره
تهیونگ:خب...فک کنم ما بهتره بریم
۴.۶k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.