پارت شانزدهم
دیا: باش رفت و داش چشام گرم خواب میشد که یه دفه زنگ آیفون خورد بله گف درو باز کن درو باز کردم و امد تو که دیدم آتوساس (دیاو آتو باهم قهرن)
آتو: سلام عشقم
دیا: بامنی عشقم
آتو: آره دیگه پس با کیم با عشقمم اومدم معذرت خواهی کنم
دیا: منم قبول نمیکنم
آتو: چرا؟
دیا: بخاطر همون دعوا حالا از خونه من برو بیرون
آتو: باش ولی بدون من دوست دارم خدافظ
دیا: منم باهاش خدافظی نکردم
اری: عشقم درو باز کن
دیا: باش عشقم
اری: اومدم خونه و نشستم ناحار خوردم (از بیرون گرفته بودن) دیا جون چه خبر؟
دیا: ماجرای آتو رو براش تعریف کردم
اری: چرا با آتو قهری
دیا: بزا داستانش رو واست تعریف کنم از اونجایی شروع شد که......
برید تو خماری
آتو: سلام عشقم
دیا: بامنی عشقم
آتو: آره دیگه پس با کیم با عشقمم اومدم معذرت خواهی کنم
دیا: منم قبول نمیکنم
آتو: چرا؟
دیا: بخاطر همون دعوا حالا از خونه من برو بیرون
آتو: باش ولی بدون من دوست دارم خدافظ
دیا: منم باهاش خدافظی نکردم
اری: عشقم درو باز کن
دیا: باش عشقم
اری: اومدم خونه و نشستم ناحار خوردم (از بیرون گرفته بودن) دیا جون چه خبر؟
دیا: ماجرای آتو رو براش تعریف کردم
اری: چرا با آتو قهری
دیا: بزا داستانش رو واست تعریف کنم از اونجایی شروع شد که......
برید تو خماری
- ۱۶.۲k
- ۱۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط