part لحبازیتاعشق

#part_8 #لحبازی_تا_عشق



ملیکا


بیشعور عوضی ب چ جرعتی من و زد آخه حقش بود بزنم ناکارش کنم تا بفهمن الکی استاد وشوو اونم ساندا نشدم(ولش کنین بچم تو فازه😂 ) عه وجدان عزیز تو اینجایی؟
_:ن سر قبر توعم😒 (آخه این چ سوالیه؟)
خیلع خب بابا بی‌ادب
آتنا:مممملللللیییییککککاااا
من:چتههههه
سارا:یک ساعتع صدات می کنیم جواب نمی‌دی
من:شما ها اینجا چیکار می‌کنید؟
آتنا:بریم بازار رو بگردیم حوصلم سر رفت خو
سارا:من ک چهارپایتم
من:منم میام دیگه
رفتیم ک رفتیم........
من:هههععع بچهههه هاااا اونجا رو نیگاااا
آتنا:واااایی چ عروسک هاییییی دارهههه
من:اسکل من اون مغازه رو می‌گم
آتنا:یعنی عمرت ضدحالی. آخه از این خرسه ناز میگذری می‌ری لوازم ورزشی؟
من:خب بانده بکسم خراب شده
سارا:از بس مثله خر مشت میزنی روز کلا ۲۴ ساعته تو ۲۰ ساعتش خونه ای ۳ ساعتش خوابی کلا ۱ ساعت زندگی می‌کنی. بابا از صد تا پسر مرد تری تو
من:دهنتون رو ببندید ببینم.چقدر ور می زنین‌.
رفتم تو مغازه
من:سلام.باند بکس میخوام
پسره:علیک سلام.چ رنگی می‌خواین؟
من:آبی
بعد از یکم گشتن.....
پسره:متاسفم آبی نداریم
من:مشکی دارین؟
پسر:بله داریم.
بهم داد حساب کردم از مغازه زدیم بیرون ک بریم واسه لباس
دیدگاه ها (۲)

#part_9 #لجبازی_تا_عشقشرویناووووف ی لباس قشنگ پیدا نمیشه این...

#part_10 #لجبازی_تا_عشقملیکااوفففف رسیدیم خونه آخیش من:آتی س...

#part_7 #لجبازی_تا_عشقشروینوااااای خداا چیکار کردم من اووفآت...

#part_6 #لجبازی_تا_عشقمازیار:آجی جونم خواهریم ببخشید دیگههه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط