پارت [4]
پارت [4]
ا/ت:سومین مگه دیوونه ای میخوای به بابا بگی؟
سومین:آخه آبجی میخواستم بابا بدونه ببخشید
ا/ت:اشکال نداره کوچولو عه من میخوام با یونگی اوکی شدم بهش بگم
سومین:باشه راستی خیلی بهم میاینااا بلا
ا/ت:میخنده ممنون و توعو کوکم بد نیسیناااا
سومین:منو کوک ن بابا
ا/ت: خوشت اومده ازش قبول کن
سومین:هعی کمو بیش (میخنده)
ا/ت:نگفتم (میخنده)
لباساشونو عوض میکنن و میخوابن ......
ویو صبح
ا/ت: آخیش سومین بیدار شو خواهرییی
سومین:آخ همیازه میکشه صبح بخیر آبجی (خودمم دارم میکشم😂)
ا/ت :بیا بریم صبحونه
سومین:اول صورتتو بشور بعد ( میخنده)
میرن صورتاشونو میشورون لباساشونو عوض میکنن و غیره....
و میرن پایین برایه صبحونه....
سومین:بابا امروز میخوام برم سر خاک مامان توهم میای؟
پ/ت:نمیدونم دخترم با خواهرت برو
ا/ت:من جایی قرار دارم بابا
پ/ت:باشه پس تنها برو سومین
سومین:اوم باشه
ا/ت و یونگی داشتن باهم دیگه چت میکردن که ساعت چند برن و غروب قرار گذاشتن
سومین رفت....
ساعت نزدیکایه چهار بود و ا/ت هم رفت دوش گرفت شد 4ونیم بعد ازون موهاشو خشک کرد شد یه ربع به پنج بعد تویه اون یربع لباس اینا انتخاب کرد
بعد نشست ارایش کردو و نمیدونم لباس پوشیدو اینا شد 5و نیم بعدش با بادیگاردش سوار ون شدن و رفتن کافه ای که با یونگی قرار گذاشته بودن.......
(لباسایه ا/ت روهم میزارم)
ادامه دارد......
ا/ت:سومین مگه دیوونه ای میخوای به بابا بگی؟
سومین:آخه آبجی میخواستم بابا بدونه ببخشید
ا/ت:اشکال نداره کوچولو عه من میخوام با یونگی اوکی شدم بهش بگم
سومین:باشه راستی خیلی بهم میاینااا بلا
ا/ت:میخنده ممنون و توعو کوکم بد نیسیناااا
سومین:منو کوک ن بابا
ا/ت: خوشت اومده ازش قبول کن
سومین:هعی کمو بیش (میخنده)
ا/ت:نگفتم (میخنده)
لباساشونو عوض میکنن و میخوابن ......
ویو صبح
ا/ت: آخیش سومین بیدار شو خواهرییی
سومین:آخ همیازه میکشه صبح بخیر آبجی (خودمم دارم میکشم😂)
ا/ت :بیا بریم صبحونه
سومین:اول صورتتو بشور بعد ( میخنده)
میرن صورتاشونو میشورون لباساشونو عوض میکنن و غیره....
و میرن پایین برایه صبحونه....
سومین:بابا امروز میخوام برم سر خاک مامان توهم میای؟
پ/ت:نمیدونم دخترم با خواهرت برو
ا/ت:من جایی قرار دارم بابا
پ/ت:باشه پس تنها برو سومین
سومین:اوم باشه
ا/ت و یونگی داشتن باهم دیگه چت میکردن که ساعت چند برن و غروب قرار گذاشتن
سومین رفت....
ساعت نزدیکایه چهار بود و ا/ت هم رفت دوش گرفت شد 4ونیم بعد ازون موهاشو خشک کرد شد یه ربع به پنج بعد تویه اون یربع لباس اینا انتخاب کرد
بعد نشست ارایش کردو و نمیدونم لباس پوشیدو اینا شد 5و نیم بعدش با بادیگاردش سوار ون شدن و رفتن کافه ای که با یونگی قرار گذاشته بودن.......
(لباسایه ا/ت روهم میزارم)
ادامه دارد......
۶.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.