﴿ستاره گمشده﴾
﴿ستاره گمشده﴾
{پارت دوم}
ماسکی روی صورتش داشت و کلاهش تا روی صورتش اومده بود عجیب بود برام که اینجوری سر کلاس نشسته بود با تعجب نگاهش میکردم که با زبان اشاره حرف زد دهنم رو وا کردم تا بگم که زبان اشاره بلد نیستم که خودش زودتر فهمید و به هیونگ مین اشاره کرد
هیونگ مین منو به طرف خودش کشید و گفت
هیونگ مین: خوب ایشون مین جونگ سو هستن
به طرف همون پسر برگشتم و گفتم
دوهان: خوشبختم منم کیم دوهان هستم
به سمت میزش برگشت و استاد کلاس رو شروع کرد تمام حواسم پی اون پسر بود که چرا اینجوری سرکلاس نشسته و چطور اجازه دادن؟.....تو همین فکرها بودم که زنگ کلاس به صدا درامد همه بچها با دوستهاشون به سمت سالن غذاخوری رفتن اما من فقط نشسته بودم و هیچکاری نمیکردم جونگ سو از جاش بلند شد و به سمت میز ما اومد گمون میکردم که باید دنبال هیونگ مین اومده باشه تا باهم به سالن غذاخوری برن اما فقط کاغذی روی میز گذاشت و رفت (نامش رو تو اسلاید بعد نوشتم) نامه رو خوندم به سمت سالن غذاخوری رفتم و دنبال همون دخترهایی بودم که اون گفت سوبین و این سوک اما چون نمیشناختم زیاد وقت خودمو نگرفتم و شروع کردم به غذاخوردن که دوتا دختر به سمت میز من اومدن و گفتن
این سوک: سلام من پارک این سوکم...اسمت دوهان بود دیگه درسته؟
دوهان: درسته اسمم دوهان بود...خوشبختم
سوبین: منم لی سوبین هستم از دیدنت خوشحالم
دوهان: همچنین
این سوک: نظرت چیه خیلیییی غیر رسمی باهم حرف بزنیم؟ چون من هم اینجوری راحت ترم
دوهان: اوم..موافقم
تا گفتم موافقم سوبین با یک حالت لاتی شروع کرد به حرف زدن خندم گرفته بود که چشمم به هیونگ مین افتاد که داشت تنها غذا میخورد از این سوک و سوبین پرسیدم
دوهان: چرا هیونگ مین داره تنها غذا میخوره؟
این سوک: چون امروز رفیق صمیمیش سوجون نیومده
༺شرط پارت بعدی༻
༺༽۱۳ تا لایک༼༻
༺۵ تا کامنت༻
{پارت دوم}
ماسکی روی صورتش داشت و کلاهش تا روی صورتش اومده بود عجیب بود برام که اینجوری سر کلاس نشسته بود با تعجب نگاهش میکردم که با زبان اشاره حرف زد دهنم رو وا کردم تا بگم که زبان اشاره بلد نیستم که خودش زودتر فهمید و به هیونگ مین اشاره کرد
هیونگ مین منو به طرف خودش کشید و گفت
هیونگ مین: خوب ایشون مین جونگ سو هستن
به طرف همون پسر برگشتم و گفتم
دوهان: خوشبختم منم کیم دوهان هستم
به سمت میزش برگشت و استاد کلاس رو شروع کرد تمام حواسم پی اون پسر بود که چرا اینجوری سرکلاس نشسته و چطور اجازه دادن؟.....تو همین فکرها بودم که زنگ کلاس به صدا درامد همه بچها با دوستهاشون به سمت سالن غذاخوری رفتن اما من فقط نشسته بودم و هیچکاری نمیکردم جونگ سو از جاش بلند شد و به سمت میز ما اومد گمون میکردم که باید دنبال هیونگ مین اومده باشه تا باهم به سالن غذاخوری برن اما فقط کاغذی روی میز گذاشت و رفت (نامش رو تو اسلاید بعد نوشتم) نامه رو خوندم به سمت سالن غذاخوری رفتم و دنبال همون دخترهایی بودم که اون گفت سوبین و این سوک اما چون نمیشناختم زیاد وقت خودمو نگرفتم و شروع کردم به غذاخوردن که دوتا دختر به سمت میز من اومدن و گفتن
این سوک: سلام من پارک این سوکم...اسمت دوهان بود دیگه درسته؟
دوهان: درسته اسمم دوهان بود...خوشبختم
سوبین: منم لی سوبین هستم از دیدنت خوشحالم
دوهان: همچنین
این سوک: نظرت چیه خیلیییی غیر رسمی باهم حرف بزنیم؟ چون من هم اینجوری راحت ترم
دوهان: اوم..موافقم
تا گفتم موافقم سوبین با یک حالت لاتی شروع کرد به حرف زدن خندم گرفته بود که چشمم به هیونگ مین افتاد که داشت تنها غذا میخورد از این سوک و سوبین پرسیدم
دوهان: چرا هیونگ مین داره تنها غذا میخوره؟
این سوک: چون امروز رفیق صمیمیش سوجون نیومده
༺شرط پارت بعدی༻
༺༽۱۳ تا لایک༼༻
༺۵ تا کامنت༻
۳.۴k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.