﴿ستاره گمشده﴾
﴿ستاره گمشده﴾
{پارت سوم}
دوهان: راستی جونگ سو چطور؟ اون چرا تنهاست؟ چرا انقدر خودش رو قایم کرده؟..
سوبین: جونگ سو فقط با هیونگ مین و سوجون دوسته اما چندروزی هست که با هیونگ مین مثل قبل رفتار نمیکنه سوجون هم پنج روزی میشه که سر کلاس نیومده و خبری ازش نیست..جونگ سو از اولین روزی که اومد اینجا با زبان اشاره حرف میزد و لال بود اون هیچوقت چهرش رو نشون کسی نداده و زنگهای استراحت غیبش میزنه و فقط هیونگ مین و سوجون میدونن کجان....هیچکس هم نمیدونه چرا با هیونگ مین سرد شده و سوجون پنج روزه نیومده...جونگ سو از اون روز که سوجون غیبت کرد خودش رو بیشتر قایم میکرد
دوهان: واقعا؟ آخه چرا؟...واقعا اون پسر لاله؟! آخی دلم براش میسوزه
این سوک: راستی یونا چندباری سعی کرده که خودش رو بهش بچسبونه اما اون همیشه پسش میزده و اینکه تنها دختری که تو اکیپ سه نفره اون پسرا هست لورا سال بالایی هست
دوهان: لوراااااا....همون که من رو اورد کلاس؟؟؟؟
این سوک: درسته
سوبین: ول کن این حرفارو...دوهان تو خیلی بچه بنظر میرسی واقعا چندسالته؟
دوهان: اهم من...۱۶ سالمه (خجالت زده)
سوبین: چطور ممکنه!!! همه ۱۸ سالشونه و تو ۱۶؟؟
این سوک: اون دوگولت رو به کار بنداز میفهمی جهشی باید خونده باشه
سوبین: اعه واقعا جهشی خوندی؟
دوهان: درسته
دیگه حرف نزدیم و شروع به غذا خوردن کردیم این زنگ کلاس نداشتیم و من به کتابخونه رفتم سوبین و این سوک هم رفتن کافه مدرسه وقتی رفتم کتابخونه صدای عجیبی میومد مثل صدای داد و بیداد دعوا ترسیده بودم اما صدا رو دنبال کردم که ببینم به کجا میرسه...دری رو دیدم که تمام صداها از اونجا میومد اروم و بی سر و صدا در رُ باز کردم که با صحنه ی عجیبی رو به رو شدم......
༺شرط پارت بعدی༻
༺༽۱۴ تا لایک༼༻
༺۱۰ تا کامنت༻
{پارت سوم}
دوهان: راستی جونگ سو چطور؟ اون چرا تنهاست؟ چرا انقدر خودش رو قایم کرده؟..
سوبین: جونگ سو فقط با هیونگ مین و سوجون دوسته اما چندروزی هست که با هیونگ مین مثل قبل رفتار نمیکنه سوجون هم پنج روزی میشه که سر کلاس نیومده و خبری ازش نیست..جونگ سو از اولین روزی که اومد اینجا با زبان اشاره حرف میزد و لال بود اون هیچوقت چهرش رو نشون کسی نداده و زنگهای استراحت غیبش میزنه و فقط هیونگ مین و سوجون میدونن کجان....هیچکس هم نمیدونه چرا با هیونگ مین سرد شده و سوجون پنج روزه نیومده...جونگ سو از اون روز که سوجون غیبت کرد خودش رو بیشتر قایم میکرد
دوهان: واقعا؟ آخه چرا؟...واقعا اون پسر لاله؟! آخی دلم براش میسوزه
این سوک: راستی یونا چندباری سعی کرده که خودش رو بهش بچسبونه اما اون همیشه پسش میزده و اینکه تنها دختری که تو اکیپ سه نفره اون پسرا هست لورا سال بالایی هست
دوهان: لوراااااا....همون که من رو اورد کلاس؟؟؟؟
این سوک: درسته
سوبین: ول کن این حرفارو...دوهان تو خیلی بچه بنظر میرسی واقعا چندسالته؟
دوهان: اهم من...۱۶ سالمه (خجالت زده)
سوبین: چطور ممکنه!!! همه ۱۸ سالشونه و تو ۱۶؟؟
این سوک: اون دوگولت رو به کار بنداز میفهمی جهشی باید خونده باشه
سوبین: اعه واقعا جهشی خوندی؟
دوهان: درسته
دیگه حرف نزدیم و شروع به غذا خوردن کردیم این زنگ کلاس نداشتیم و من به کتابخونه رفتم سوبین و این سوک هم رفتن کافه مدرسه وقتی رفتم کتابخونه صدای عجیبی میومد مثل صدای داد و بیداد دعوا ترسیده بودم اما صدا رو دنبال کردم که ببینم به کجا میرسه...دری رو دیدم که تمام صداها از اونجا میومد اروم و بی سر و صدا در رُ باز کردم که با صحنه ی عجیبی رو به رو شدم......
༺شرط پارت بعدی༻
༺༽۱۴ تا لایک༼༻
༺۱۰ تا کامنت༻
۵.۴k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.