گناهکار part
( گناهکار )۱۲۳ part
ات آهسته دستش رو لغزوند و کمر بند شوهرش رو لمس کرد
جیمین خوب میدونست که چی میخواد.... بنابراین بدون اینکه بوسه عمیقشون رو بشکنه سعی کرد اون رو به سمته تخت بکشونه... ات حتی توجهی به اطراف نداشت و تنها در حالی که غرق بوسه بود
انگار قرار نبود سیراب شه اما بدتر از قبل تشنه شد
درست مثل آدم تشنه ای که به دریا رسیده و با خوردن آب شور بیشتر از قبل تقلا میکنه...
حکایت انسان و دریا زیادی مرموزه...
جیمین با فرو بردن زبانش درون حفره گرم دهان زنش به خوبی زبانش رو چشید و ساک زد... همزمان دستش بالا اومد و با لمس بدن ظریفش کم کم تن همسرش رو نسبت به شهوت بیدار کرد.
طوری که با شروع قوس ظریف و ناله های آرومش گوش هاش از لذت خالص پر شد
ات بی طاقت از گرمای زیاد تنش در حالی که دلش میخواست تک تک اون لباسهای رو در بیاره گره عمیق تر بوسید
جیمین بوسشون رو قطع کرد و نیشخند زنان توی صورت ات خیره شد
و بدون اینکه منتظر جواب باشه کمی پایین تر رفت و زبونش رو تحریک آمیز بیرون آورد و چشم در چشم از فک تا روی گردن طناز ات
کشید و به آرومی نقطه ای از اون پوست لطیف و بیش از حد سفید رو بین لبهاش گرفت و مکید..
. لعنت.... اون خوب میدونست چه بلایی سر همسرش بیاره..نیاز طوری بدنش رو احاطه کرده بود که دوست داشت جیغ بکشه با اینحال دندون ها و رون هایی که به لرز افتاده بودن رو بهم فشرد... می تونست خیسی و لزجیه مایعی روبین پاهاش احساس کنه...
جیمین هنوز کاری نکرده بود و اون در عرض چندثانیه به آسیب پذیرترین حالت ممکن خودش رسیده بود.
ات ناله بی موقعش رو توی گلو خفه کرد... بدون اینکه متوجه باشه یکی از دستاش رو لا به لای موهای بلند و لطیفش فرو برد و اونهارو کشید و از بین لبهاش لبخندی زد اما همزمان با پاهای
جیمین هماهنگ شد و عقب عقب رفت... همین که به تخت رسیدن
جیمین از حرکت ایستاد... تشنه از خواستن زیاد مکی به لبهای همسرش زد و زبون روی دندون های ردیفش کشید و با لمس چال کمر دختر باعث ناله آروم و باز شدن قفل دهانش شد.
ات آهسته دستش رو لغزوند و کمر بند شوهرش رو لمس کرد
جیمین خوب میدونست که چی میخواد.... بنابراین بدون اینکه بوسه عمیقشون رو بشکنه سعی کرد اون رو به سمته تخت بکشونه... ات حتی توجهی به اطراف نداشت و تنها در حالی که غرق بوسه بود
انگار قرار نبود سیراب شه اما بدتر از قبل تشنه شد
درست مثل آدم تشنه ای که به دریا رسیده و با خوردن آب شور بیشتر از قبل تقلا میکنه...
حکایت انسان و دریا زیادی مرموزه...
جیمین با فرو بردن زبانش درون حفره گرم دهان زنش به خوبی زبانش رو چشید و ساک زد... همزمان دستش بالا اومد و با لمس بدن ظریفش کم کم تن همسرش رو نسبت به شهوت بیدار کرد.
طوری که با شروع قوس ظریف و ناله های آرومش گوش هاش از لذت خالص پر شد
ات بی طاقت از گرمای زیاد تنش در حالی که دلش میخواست تک تک اون لباسهای رو در بیاره گره عمیق تر بوسید
جیمین بوسشون رو قطع کرد و نیشخند زنان توی صورت ات خیره شد
و بدون اینکه منتظر جواب باشه کمی پایین تر رفت و زبونش رو تحریک آمیز بیرون آورد و چشم در چشم از فک تا روی گردن طناز ات
کشید و به آرومی نقطه ای از اون پوست لطیف و بیش از حد سفید رو بین لبهاش گرفت و مکید..
. لعنت.... اون خوب میدونست چه بلایی سر همسرش بیاره..نیاز طوری بدنش رو احاطه کرده بود که دوست داشت جیغ بکشه با اینحال دندون ها و رون هایی که به لرز افتاده بودن رو بهم فشرد... می تونست خیسی و لزجیه مایعی روبین پاهاش احساس کنه...
جیمین هنوز کاری نکرده بود و اون در عرض چندثانیه به آسیب پذیرترین حالت ممکن خودش رسیده بود.
ات ناله بی موقعش رو توی گلو خفه کرد... بدون اینکه متوجه باشه یکی از دستاش رو لا به لای موهای بلند و لطیفش فرو برد و اونهارو کشید و از بین لبهاش لبخندی زد اما همزمان با پاهای
جیمین هماهنگ شد و عقب عقب رفت... همین که به تخت رسیدن
جیمین از حرکت ایستاد... تشنه از خواستن زیاد مکی به لبهای همسرش زد و زبون روی دندون های ردیفش کشید و با لمس چال کمر دختر باعث ناله آروم و باز شدن قفل دهانش شد.
- ۳.۶k
- ۰۹ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط