ادامه ی پارت

ادامه ی پارت ¹⁴.....

تهیونگ: حالت بهتره؟
ات: اوهوم ...ولی مگه چی شده بود؟
تهیونگ: یادت نیست؟
ات: نه ! ....
تهیونگ: یه تیر بیهوشی بهت خورده بود و بدنت عین یخ سرد شده بود ...بُردَمِت بیمارستان و یه سُرُم بهت وصل کردن یه چند تا هم دارو بهت دادن(به دارو های روی میز اشاره کرد)
ات: پس حسابی توی زحمت انداختَمِت !(سرش رو گرفت پایین)
تهیونگ: عیب نداره ...توهم جای جیا !
ات: جیا ؟! یعنی اون دختری که توی قاب عکس توی اتاق بود ج...جیا بود ؟! ...گفتم آشناس...وایسا ! جیا زنت بود؟؟؟؟!!!!!
تهیونگ: اوهوم!
ات: (هنگ کرد )
تهیونگ: چی شد؟(خنده)
ات: باورم نمیشه....یعنی...پس تو دزدیده بودیش؟
تهیونگ: اوهوم!....
ات: خدای من ....
تهیونگ: با این بُلبُل زبونی ها قشنگ معلومه حالت خوبه ....

تهیونگ از رو مبل بلند شد و رفت آشپزخونه....برا خودش یه لیوان آب ریخت و داشت میخورد که صدای کای بلند شد ‌....

کای: قربان ...قربان (نفس نفس زنان)
تهیونگ: هوم؟
کای: سوهون جلو دره !!!
تهیونگ: ها؟!

یهو در عمارت با شدت باز شد و سوهون اومد تو ...تا سوهون رو دیدم عین قورباغه از جام پریدم و دویدم سمت تهیونگ....پشت تهیونگ وایسادم و محکم کُتِش رو گرفتم....تهیونگ خونسرد لیوان رو روی اُپِن گذاشت و به سوهون خیره شد ...‌

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۱۲)

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹⁵سوهون: برو اون زنی//که رو وردار بیار ....

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹⁶ات: من...من می‌ترسم!!(بغض)تهیونگ: میتر...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹⁴پرستار : کجا آقا ؟تهیونگ: یه دست به بد...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹³ات: چان اون کیم !!!پدرم ؟! ...درست شنی...

"شراب سرخ" Part: ⁶ویو تهونگ چشام داشت یواش یواش بسته میشد که...

ادامه ی پارت ⁵.....ویو جناجنا : تورو خدا بَرم نگردون پیش سوه...

"شراب سرخ" Part: ⁷ویو کایبا کمک افراد عمارت و یکم خون و خون ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط