love is a killer
love is a killer
s.²
p.⁴
ویو تهیونگ
( رسیدم به مقصدم یه رود خانه کوچیک وسط جنگل جای ساکت و به شدت آرومی بود و آرامش خاصی داشت و آنتن نمیداد رفتم نزدیک یکی از درختا نشستم رو چمن و به درخت تکیه دادم یکی از پاهام رو خم کردم و دستم رو گذاشتم روش سرم رو به تنه درخت تکیه دادم و چشمام رو بستم و به صدای آوای پرنده ها و صدای رودخانه گوش کردم یه نفس عمیق کشیدم و تو افکارم فرو رفتم که ناگهان خوابم برد وقتی بیدار شدم تو همون حالت بود یه خمیازه کشیدم ولی از حق نگذریم بهترین چرتی بود که زدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۳ بعد از ظهر بود وات مگه چند ساعت خوابیدم بلند شدم و به اطراف نگاه کردم سوار موتورم شدم که یهو بارون اومد اه اخه الان چه وقت بارون اومدن بود بعد ۴۰ دقیقه رسیدم خونه خیس خیس بودم رفتم دوش گرفتم لباسمم عوض کردم رو تخت نشستم و به گوشیم نگاه مردم ۱۰ تماس بی پاسخ از کوک بود بهش زنگ زدم که یه بوق خورد جواب داد )
[ مکالمه تهیونگ و کوک ]
× الو تهیونگ معلومه کجایی میدونی جند بار زنگ زدم
- الو مرسی منم خوبم ۱۰ بار زنگ زدی
× بی مزه
- خب چه کاری داشتی
× حوصلم کپک زده بریم بار
- ساعت ۸ آماده باش میام اونجا باهم بریم
× اوک خدافظ
- خدافظ
[ پایان مکالمه ]
( گوشی رو قط کردم و یه کت و شلوار شیک زدم و رفتم یه سری به باند بزنم رفتم پایین رفتم سمت ماشین راننده در رو برام باز کرد منم نشستم گفتم بره سمت بار اسلحه ها بعد چند مین رسیدم بادیگارد در رو باز کرد رفتم داخل همچی آروم و مرتب بود د قرار بود فردا بریم اسلحه های جدید که میرسن رو تحویل بگیریم چون اسلحه ها زیاد و گرون بودن خودم شخصا میرفتم به ساعتم نگاه کردم دیدم ساعت ⁶:³⁰ هست از بار اومدم بیرون و رفتم سمت خونه لباسم روعوض کردم و راه افتادم سمت خونه کوک رسیدم ماشین رو دادم دست بادیگارد و رفتم داخل خونه دیدم کوک آمادست و روی کاناپه نشسته سرش تو گوشیه یه لحضه کرمم گل کرد و خاستم بترسونمش اروم رفتم چراغا رو خواموش کردم)
× جان چراغا چرا خاموش شد
- یاح( بلند )
× یا مسیح
-( چراغا روشن کرد )
× پدصگ تویی
- ( درحال جر خوردن )
× ( خودشم خندش گرفت )
- دیگه بیا بریم
× اوک
( رفتیم بار نشستیم روی یه میز من یه ویسکی کوک هم یه ودکا سفارش داد داشتم ویسکیم رو میخوردم که یهو )
جنگلی که تهیونگ اونجا بود اسلاید دوم
استایل تهیونگ اسلاید سوم
s.²
p.⁴
ویو تهیونگ
( رسیدم به مقصدم یه رود خانه کوچیک وسط جنگل جای ساکت و به شدت آرومی بود و آرامش خاصی داشت و آنتن نمیداد رفتم نزدیک یکی از درختا نشستم رو چمن و به درخت تکیه دادم یکی از پاهام رو خم کردم و دستم رو گذاشتم روش سرم رو به تنه درخت تکیه دادم و چشمام رو بستم و به صدای آوای پرنده ها و صدای رودخانه گوش کردم یه نفس عمیق کشیدم و تو افکارم فرو رفتم که ناگهان خوابم برد وقتی بیدار شدم تو همون حالت بود یه خمیازه کشیدم ولی از حق نگذریم بهترین چرتی بود که زدم به ساعت نگاه کردم ساعت ۳ بعد از ظهر بود وات مگه چند ساعت خوابیدم بلند شدم و به اطراف نگاه کردم سوار موتورم شدم که یهو بارون اومد اه اخه الان چه وقت بارون اومدن بود بعد ۴۰ دقیقه رسیدم خونه خیس خیس بودم رفتم دوش گرفتم لباسمم عوض کردم رو تخت نشستم و به گوشیم نگاه مردم ۱۰ تماس بی پاسخ از کوک بود بهش زنگ زدم که یه بوق خورد جواب داد )
[ مکالمه تهیونگ و کوک ]
× الو تهیونگ معلومه کجایی میدونی جند بار زنگ زدم
- الو مرسی منم خوبم ۱۰ بار زنگ زدی
× بی مزه
- خب چه کاری داشتی
× حوصلم کپک زده بریم بار
- ساعت ۸ آماده باش میام اونجا باهم بریم
× اوک خدافظ
- خدافظ
[ پایان مکالمه ]
( گوشی رو قط کردم و یه کت و شلوار شیک زدم و رفتم یه سری به باند بزنم رفتم پایین رفتم سمت ماشین راننده در رو برام باز کرد منم نشستم گفتم بره سمت بار اسلحه ها بعد چند مین رسیدم بادیگارد در رو باز کرد رفتم داخل همچی آروم و مرتب بود د قرار بود فردا بریم اسلحه های جدید که میرسن رو تحویل بگیریم چون اسلحه ها زیاد و گرون بودن خودم شخصا میرفتم به ساعتم نگاه کردم دیدم ساعت ⁶:³⁰ هست از بار اومدم بیرون و رفتم سمت خونه لباسم روعوض کردم و راه افتادم سمت خونه کوک رسیدم ماشین رو دادم دست بادیگارد و رفتم داخل خونه دیدم کوک آمادست و روی کاناپه نشسته سرش تو گوشیه یه لحضه کرمم گل کرد و خاستم بترسونمش اروم رفتم چراغا رو خواموش کردم)
× جان چراغا چرا خاموش شد
- یاح( بلند )
× یا مسیح
-( چراغا روشن کرد )
× پدصگ تویی
- ( درحال جر خوردن )
× ( خودشم خندش گرفت )
- دیگه بیا بریم
× اوک
( رفتیم بار نشستیم روی یه میز من یه ویسکی کوک هم یه ودکا سفارش داد داشتم ویسکیم رو میخوردم که یهو )
جنگلی که تهیونگ اونجا بود اسلاید دوم
استایل تهیونگ اسلاید سوم
- ۹.۶k
- ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط