love is a killer
love is a killer
s.²
p.⁵
ویو ات
( آلان دو سال از مرگ تهیونگ گذشته الان یه مرده متحرکم خودمو جلوی بقیه خوب جلوه میدم ولی از درون داغونم از درون مردم امروز قرار بود با یورا و نابی بریم بار الان ساعت ⁶ بود فرار بود ساعت ⁷:³⁰ بریم منم رفتم یه سمت حموم رفتم داخل آب رو باز کردم میخواستم شامپو رو بر دارم که دستم خورد به جای بریدگی روی دستم اشکام یهو سرا زیر شدن سعی کردم که اشکام رو کنترل کنم و موفق شدم حموم کردم و اومدم بیرون یه لباس سیاه برداشتم و پوشیدم آرایش کردم و یه عطر زدم کیفم رو برداشتم کفشم رو پام کردم و رفتم بیرون دیدم یورا آمادست نابی هم اومده بود با نابی سلام کردم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم بعد چند مین رسیدیم بار مشروب خوردیم و من تقریبا مست بودم به اطراف نگاه کردم چشمم خورد به یه پسر که از قبل نگام میکرد باورم نمیشد اون تهیونگ بود با تعجب و بغض نگاش کردم مگه دیونه شدم تهیونگ مرده اون فرد فقط شبیه تهیونگه به بچه ها گفتم میرم دست شویی چون دیگه واقعا نمیتونستم بغضم رو تحمل کنم رفتم دست شویی آب یخ به دست و صورتم زدم ب بغضم رو قورت دادم میخواستم برم که یه مرد اومد تو و در رد قفل کرد معلوم بود مست بود اومد سمتم خواست بوسم کنه که با یه لگد زدم جای حساسش که بخش زمین شد رفتم در رو باز کنم برم بیرون که اون مرده از پشت گرفت منو دست و پا زدم و جیغ زدم که یهو در با شدت باز شد و یه نفر اومد داخل منو از مرده جدا کرد و یقه مرده رو گرفت و تا میخورد زدتش )
ویو تهیونگ
( اون ات بود یهو نگام کرد بغض و تعجب رو میتونستم تو نگاهش ببینم برگشت و به دونفر دیگه که پیشش نشسته بودن یه چیزی گفت و رفت دیدم یه پسر که انگار مست بود همراه ات رفت نگران شدم به کوک گفتم یدقیقه میرم و میام رفتم سمت سرویس بهداشتی که صدای جیغ شنیدم اون صدای ات بود رفت در رو باز کنم اما قفل بود لگد زدم که در باز شد ات رو از اون مردیکه جدا کردم و دزمش که بیهوش شد برگشتم دیدم ات با چشمای اشکیش داره نگام میکنه بلند شدم و گفتم ات که یهو از هوش رفت گرفتمش و براید بغلش کردم به یوهان ( دست راست تهیونگ ) زنگ زدم بیان این مردیکه رو جم کنن و ببرنش خانه قرمز و اتاق وی ای پی ازش پذیرایی کنن ات رو روی صندلی گذاشتم و کتم رو روش انداختم و خودم سمت راننده نشستم و حرکت کردم و رسیدم خونه ات رو دوباره براید بغل کردم و بردم داخل روی تخت خودم گذاشتمش و زنگ زدم به دکتر بعد چند مین اومد ات رو ماینه کرد و یه سروم بهش زد )
- آقای هان حالشون خوبه
< اره بخاطر شوک زیاد از هوش رفتن ایشون بدن خیلی ضعیفی دارن و لطفا بیشتر مراقبشون باشید و براشون چنتا قرص ویتامین مینویسم و تهیه کنید
- باشه حتما
< من دیگه رعف زحمت میکنم
- بله خدافظ
استایل ات اسلاید دوم
s.²
p.⁵
ویو ات
( آلان دو سال از مرگ تهیونگ گذشته الان یه مرده متحرکم خودمو جلوی بقیه خوب جلوه میدم ولی از درون داغونم از درون مردم امروز قرار بود با یورا و نابی بریم بار الان ساعت ⁶ بود فرار بود ساعت ⁷:³⁰ بریم منم رفتم یه سمت حموم رفتم داخل آب رو باز کردم میخواستم شامپو رو بر دارم که دستم خورد به جای بریدگی روی دستم اشکام یهو سرا زیر شدن سعی کردم که اشکام رو کنترل کنم و موفق شدم حموم کردم و اومدم بیرون یه لباس سیاه برداشتم و پوشیدم آرایش کردم و یه عطر زدم کیفم رو برداشتم کفشم رو پام کردم و رفتم بیرون دیدم یورا آمادست نابی هم اومده بود با نابی سلام کردم و سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم بعد چند مین رسیدیم بار مشروب خوردیم و من تقریبا مست بودم به اطراف نگاه کردم چشمم خورد به یه پسر که از قبل نگام میکرد باورم نمیشد اون تهیونگ بود با تعجب و بغض نگاش کردم مگه دیونه شدم تهیونگ مرده اون فرد فقط شبیه تهیونگه به بچه ها گفتم میرم دست شویی چون دیگه واقعا نمیتونستم بغضم رو تحمل کنم رفتم دست شویی آب یخ به دست و صورتم زدم ب بغضم رو قورت دادم میخواستم برم که یه مرد اومد تو و در رد قفل کرد معلوم بود مست بود اومد سمتم خواست بوسم کنه که با یه لگد زدم جای حساسش که بخش زمین شد رفتم در رو باز کنم برم بیرون که اون مرده از پشت گرفت منو دست و پا زدم و جیغ زدم که یهو در با شدت باز شد و یه نفر اومد داخل منو از مرده جدا کرد و یقه مرده رو گرفت و تا میخورد زدتش )
ویو تهیونگ
( اون ات بود یهو نگام کرد بغض و تعجب رو میتونستم تو نگاهش ببینم برگشت و به دونفر دیگه که پیشش نشسته بودن یه چیزی گفت و رفت دیدم یه پسر که انگار مست بود همراه ات رفت نگران شدم به کوک گفتم یدقیقه میرم و میام رفتم سمت سرویس بهداشتی که صدای جیغ شنیدم اون صدای ات بود رفت در رو باز کنم اما قفل بود لگد زدم که در باز شد ات رو از اون مردیکه جدا کردم و دزمش که بیهوش شد برگشتم دیدم ات با چشمای اشکیش داره نگام میکنه بلند شدم و گفتم ات که یهو از هوش رفت گرفتمش و براید بغلش کردم به یوهان ( دست راست تهیونگ ) زنگ زدم بیان این مردیکه رو جم کنن و ببرنش خانه قرمز و اتاق وی ای پی ازش پذیرایی کنن ات رو روی صندلی گذاشتم و کتم رو روش انداختم و خودم سمت راننده نشستم و حرکت کردم و رسیدم خونه ات رو دوباره براید بغل کردم و بردم داخل روی تخت خودم گذاشتمش و زنگ زدم به دکتر بعد چند مین اومد ات رو ماینه کرد و یه سروم بهش زد )
- آقای هان حالشون خوبه
< اره بخاطر شوک زیاد از هوش رفتن ایشون بدن خیلی ضعیفی دارن و لطفا بیشتر مراقبشون باشید و براشون چنتا قرص ویتامین مینویسم و تهیه کنید
- باشه حتما
< من دیگه رعف زحمت میکنم
- بله خدافظ
استایل ات اسلاید دوم
۹.۱k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.