رمان دورترین نزدیک کاور شخصیت سپنتا
#پارت_۲۳۴
من داداشت یا اون دورو بریات نیستم مث کبک سرمو بکنم تو برفو بزارم هر غلطی دلت میخواد بکنی اگه انقدر ادعای عاشق بودن داری یکم ادم باش
اومد طرفم دستمو گرفت
شیدا: خب اون قضیه رو حق داری میدونم حتی اینجا بودنم نمیخوای ولی واقعا کار خلافی نیست تو شرکت همش قانونیه بعدشم یعنی من حق ندارم به شوهر آیندم تو شرکتی ک قراره مال اون باشه حق امضا بدم ؟
+شیدااا من هیچی ازت نخواستم و واقعنم نمیخام تمومش کن
شیدا:خب عزیزم بجز این دیگه چی؟!
در باز شدو منشی شیدا یه دسته گل براش آورد
+اینم قضیه مهم تر،روز بخیر!
عصبی اومدم بیرون ک برم خونه...
در ماشینو باز کردم شیدا دستمو گرفت
+شیدا اعصاب ندارم یچی بت میگما
شیدا: باشه بیا حرف بزنیم
+الان تنها چیزی ک میخوام جلو چشمم نبودنته!
بجای حرف زدن منو بوسید
شیدا: معذرت میخوام! ماهور لطفا ببخشید دیگه
+هروقت خودتو درست کردی بعدش میزنیم
شیدا: هرچی تو بگی ولی اینجوری نکن اصا من دیگه نمیام شرکت همه کارام با خودت هرچی تو بخوای کاریم ب کسی ندارم یا هرجا برم با خودت میرم میفمم چی میگی حق داری!من ب این شرایط عادت دارم ولی گفته بودم بهت بخاطر تو هرکاری میکنم پس منطقی حلش میکنیم معذرت میخوام
+اهان یعنی انتظار داشتی بشینم اینم ببینم همه جا بگی نامزدیم و بعد با همه همکارات لاس بزنی!
شیدا:خوب میدونی همچین چیزی نیست من جزتو فکرم سمت چیزیوکسی نمیره
+اسمشوهیچی میخوای بزارمن از این صمیمیت خوشم نمیاد
شیدا:عزیزم قول میدم تکرار نشه
+خوبه!
دستمو کشید:بریم تو خب؟
+من حوصله ندارم توبرو
شیدا:پس منم باهات میام
+لازم نیست ب کارت برس
شیدا:کار مهم تری از تو ندارم!
هووف من با این چیکار کنم!!
+باشه بریم
کمربندمو بستم راه افتادیم
شیدا:ماهور
+بله
شیدا:هنو از من عصبانی؟!
+اره
شیدا:عه ماهور
+چیهه؟
شیدا:بس کن دیگه
+بهت میگم عصبیم دورم نباش بدتر رو مخم راه میری شیدا شورشودرآوردی خب
شیدا:باشه ساکت میشم
داشتم سمت خونه میرفتم
شیدا:فقط یه چیزی
+بازچیه!؟؟
شیدا:ناهارو بیرون بخوریم!فردام ک میریم دبی
+نمیخواد
شیداپکرساکت شد...
مستقیم رفتم پیش رادوین
رادوین:چ خبر
+اعصاب خوردی
رادوین:اروم باش
+زودتر تموم شه بره دیوونم کردن دیگه
رادوین:فردا صبح ساعت 7 پروازدبی و حل میشه کم کم
+امیدوارم
یکم با رادوین حرف زدیمو برنامه رو بهم گفت
رادوین:خب باید برم بیرون!
+خوبه ک حداقل این یکی مجازه! شده مث زندان خانگی!
رادوین: نخیر پسر قدر نمیدونی خیلیم آزادوراحتی خودت استفاده نمیکنی
تا جایی ک من میدونم شیدا راه ب راه دنبال نظر توعه برا هرکاری
+میخوام صدسال سیاه نباشه! خستم کردن
رادوین: چقدر حرص میخوری میخوام سر شوخیو باز کنم اما باهات شوخی نمیشه کرد داداش...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #شیک #جذاب #عشق #دخترونه
من داداشت یا اون دورو بریات نیستم مث کبک سرمو بکنم تو برفو بزارم هر غلطی دلت میخواد بکنی اگه انقدر ادعای عاشق بودن داری یکم ادم باش
اومد طرفم دستمو گرفت
شیدا: خب اون قضیه رو حق داری میدونم حتی اینجا بودنم نمیخوای ولی واقعا کار خلافی نیست تو شرکت همش قانونیه بعدشم یعنی من حق ندارم به شوهر آیندم تو شرکتی ک قراره مال اون باشه حق امضا بدم ؟
+شیدااا من هیچی ازت نخواستم و واقعنم نمیخام تمومش کن
شیدا:خب عزیزم بجز این دیگه چی؟!
در باز شدو منشی شیدا یه دسته گل براش آورد
+اینم قضیه مهم تر،روز بخیر!
عصبی اومدم بیرون ک برم خونه...
در ماشینو باز کردم شیدا دستمو گرفت
+شیدا اعصاب ندارم یچی بت میگما
شیدا: باشه بیا حرف بزنیم
+الان تنها چیزی ک میخوام جلو چشمم نبودنته!
بجای حرف زدن منو بوسید
شیدا: معذرت میخوام! ماهور لطفا ببخشید دیگه
+هروقت خودتو درست کردی بعدش میزنیم
شیدا: هرچی تو بگی ولی اینجوری نکن اصا من دیگه نمیام شرکت همه کارام با خودت هرچی تو بخوای کاریم ب کسی ندارم یا هرجا برم با خودت میرم میفمم چی میگی حق داری!من ب این شرایط عادت دارم ولی گفته بودم بهت بخاطر تو هرکاری میکنم پس منطقی حلش میکنیم معذرت میخوام
+اهان یعنی انتظار داشتی بشینم اینم ببینم همه جا بگی نامزدیم و بعد با همه همکارات لاس بزنی!
شیدا:خوب میدونی همچین چیزی نیست من جزتو فکرم سمت چیزیوکسی نمیره
+اسمشوهیچی میخوای بزارمن از این صمیمیت خوشم نمیاد
شیدا:عزیزم قول میدم تکرار نشه
+خوبه!
دستمو کشید:بریم تو خب؟
+من حوصله ندارم توبرو
شیدا:پس منم باهات میام
+لازم نیست ب کارت برس
شیدا:کار مهم تری از تو ندارم!
هووف من با این چیکار کنم!!
+باشه بریم
کمربندمو بستم راه افتادیم
شیدا:ماهور
+بله
شیدا:هنو از من عصبانی؟!
+اره
شیدا:عه ماهور
+چیهه؟
شیدا:بس کن دیگه
+بهت میگم عصبیم دورم نباش بدتر رو مخم راه میری شیدا شورشودرآوردی خب
شیدا:باشه ساکت میشم
داشتم سمت خونه میرفتم
شیدا:فقط یه چیزی
+بازچیه!؟؟
شیدا:ناهارو بیرون بخوریم!فردام ک میریم دبی
+نمیخواد
شیداپکرساکت شد...
مستقیم رفتم پیش رادوین
رادوین:چ خبر
+اعصاب خوردی
رادوین:اروم باش
+زودتر تموم شه بره دیوونم کردن دیگه
رادوین:فردا صبح ساعت 7 پروازدبی و حل میشه کم کم
+امیدوارم
یکم با رادوین حرف زدیمو برنامه رو بهم گفت
رادوین:خب باید برم بیرون!
+خوبه ک حداقل این یکی مجازه! شده مث زندان خانگی!
رادوین: نخیر پسر قدر نمیدونی خیلیم آزادوراحتی خودت استفاده نمیکنی
تا جایی ک من میدونم شیدا راه ب راه دنبال نظر توعه برا هرکاری
+میخوام صدسال سیاه نباشه! خستم کردن
رادوین: چقدر حرص میخوری میخوام سر شوخیو باز کنم اما باهات شوخی نمیشه کرد داداش...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #عاشقانه #شیک #جذاب #عشق #دخترونه
۲۳.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.