p
p.3
ا.ت آروم دوتا دستاشو گذاشت دو طرف صورت جونگکوک. یهلحظه فقط نگاش کرد... موهای بهمریختهاش، نفسهای آرومی که روی گردنش میخوردن، اون لبخند خفیفی که هنوز گوشهی لبش بود.
با صدای خیلی آرومی زمزمه کرد:
– تو هیچوقت عادی نیستی... حتی وقتی مستی، حتی وقتی اذیت میکنی... بازم عاشقتم.
سرش رو آروم خم کرد. پیشونیشو گذاشت روی پیشونی جونگکوک... چشمهاشو بست و یه نفس عمیق کشید.
– و تو... همیشه یه دردسر قشنگی برام، جونگکوک.
بعد یه بوسهی آروم، نرم، دقیقاً روی لبای نرم جونگکوک.
جونگکوک تو همون حالت نیمهخواب، لبخندش پررنگتر شد.
آرم زمزمه کرد:حتماً داشتم خواب قشنگ میدیدم... چون حس کردم فرشتهی زندگیم منو بوسید...
ا.ت خندید و زمزمه کرد: – بخواب دیوونهی من...
و بعد، تو همون بغل گرم، چشمهاشو بست و برای چند لحظه، دنیا آروم شد.
پایان
ا.ت آروم دوتا دستاشو گذاشت دو طرف صورت جونگکوک. یهلحظه فقط نگاش کرد... موهای بهمریختهاش، نفسهای آرومی که روی گردنش میخوردن، اون لبخند خفیفی که هنوز گوشهی لبش بود.
با صدای خیلی آرومی زمزمه کرد:
– تو هیچوقت عادی نیستی... حتی وقتی مستی، حتی وقتی اذیت میکنی... بازم عاشقتم.
سرش رو آروم خم کرد. پیشونیشو گذاشت روی پیشونی جونگکوک... چشمهاشو بست و یه نفس عمیق کشید.
– و تو... همیشه یه دردسر قشنگی برام، جونگکوک.
بعد یه بوسهی آروم، نرم، دقیقاً روی لبای نرم جونگکوک.
جونگکوک تو همون حالت نیمهخواب، لبخندش پررنگتر شد.
آرم زمزمه کرد:حتماً داشتم خواب قشنگ میدیدم... چون حس کردم فرشتهی زندگیم منو بوسید...
ا.ت خندید و زمزمه کرد: – بخواب دیوونهی من...
و بعد، تو همون بغل گرم، چشمهاشو بست و برای چند لحظه، دنیا آروم شد.
پایان
- ۳۵.۲k
- ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط