Ano mega and an alpha in love
#Ano_mega_and_an_alpha_in_love
part.6
پسر کوچیک دستاشو باز کرد تا اون مرد جذاب بغلش کنه .
آلفا پسر رو بغل گرفت و گونهش رو بوسید. و برگشت و به تهیونگ نگاه کرد . تهیونگ به خودش اومد و تعظیم کرد و معذرت خواهی کرد.
_آقا معذرت میخوام ، لطفا من رو ب..بخشید! پسر بزرگتر یه نگاه گذرا بهش کرد
-خواهش میکنم آقای محترم .. خوشوقتم من جئون جونگکوکم!
وات؟جئون جونگکوک؟همون سرپرست جدید که قرار بود بیاد و مسئولیت بیمارستان رو به عهده بگیره؟! امکان نداره اون باشه..! نه حتما منظورش یه جونگکوک دیگست..این امکان نداره!! امگا به خودش اومد و افکارش رو کنار زد..
_عا اقای جئون..منم کیم تهیونگم از آشنایی باهاتون خوشوقتم..
بوم! امیدوارم که تو ، سرپرست جدید نباشی..وگرنه هر روز با دیدنت بفاک میرم!
-چه خوب ، خیل خب ما دیگه میریم .. مزاحمتون نباشیم..
مزاحم؟جئون تو یه د*دی کاملی!!
_مراحمید آقا خدانگهدار
با اظطراب این حرف و زد و دوید تا سئوک رو پیدا کنه! حتما بهخاطر اینکه دیر کرده بود جانگ ووک عصبی و نگران شده بود .
part.6
پسر کوچیک دستاشو باز کرد تا اون مرد جذاب بغلش کنه .
آلفا پسر رو بغل گرفت و گونهش رو بوسید. و برگشت و به تهیونگ نگاه کرد . تهیونگ به خودش اومد و تعظیم کرد و معذرت خواهی کرد.
_آقا معذرت میخوام ، لطفا من رو ب..بخشید! پسر بزرگتر یه نگاه گذرا بهش کرد
-خواهش میکنم آقای محترم .. خوشوقتم من جئون جونگکوکم!
وات؟جئون جونگکوک؟همون سرپرست جدید که قرار بود بیاد و مسئولیت بیمارستان رو به عهده بگیره؟! امکان نداره اون باشه..! نه حتما منظورش یه جونگکوک دیگست..این امکان نداره!! امگا به خودش اومد و افکارش رو کنار زد..
_عا اقای جئون..منم کیم تهیونگم از آشنایی باهاتون خوشوقتم..
بوم! امیدوارم که تو ، سرپرست جدید نباشی..وگرنه هر روز با دیدنت بفاک میرم!
-چه خوب ، خیل خب ما دیگه میریم .. مزاحمتون نباشیم..
مزاحم؟جئون تو یه د*دی کاملی!!
_مراحمید آقا خدانگهدار
با اظطراب این حرف و زد و دوید تا سئوک رو پیدا کنه! حتما بهخاطر اینکه دیر کرده بود جانگ ووک عصبی و نگران شده بود .
۵.۵k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.