پارت
پارت ۲
بانزدیک شدن به در سفید اتاق خواب سولا قدم هاش رو آهسته و بی صدا کرد.
صدای خنده های دخترک تمام اتاق رو پر کرده بود
به آرومی نگاهی از لولای در به دخترش انداخت
•لییی لا..
سولا در حالی که به لیلا تکیه داده بود باهاش حرف میزد و لیلا در پاسخ به خنده های دختر نگاه میکرد..
دیدن لبخند دخترش براش از هر شیرینی ایی لذت بخش بود و بیشتر از همه وجود لیلا در کنار سولا..
همه چی خوب بود تا زمانی که سولا تصمیم گرفت روی پاهاش وایسته..
اولین بارش نبود که راه میرفت اما برای سوزی تماشای این صحنه هرگز تکراری نمیشد..
آرامشی که بین لیلا و سولا بود باعث شادیش میشد..
دوستیشون..
شادیشون..
با تلو تلو خوردن سولا آرامش درونش به وحشتی تبدیل شد
دختر نمیتونست تعادلش رو حفظ کنه و برای لحظه ای حس کرد هر آن ممکنه دخترکش با سر به زمین برخورد کنه
" سولا!!!
ادامه دارد..
یوری
#سولا
#لیلا
#جیک
#سناریو_انهایپن
بانزدیک شدن به در سفید اتاق خواب سولا قدم هاش رو آهسته و بی صدا کرد.
صدای خنده های دخترک تمام اتاق رو پر کرده بود
به آرومی نگاهی از لولای در به دخترش انداخت
•لییی لا..
سولا در حالی که به لیلا تکیه داده بود باهاش حرف میزد و لیلا در پاسخ به خنده های دختر نگاه میکرد..
دیدن لبخند دخترش براش از هر شیرینی ایی لذت بخش بود و بیشتر از همه وجود لیلا در کنار سولا..
همه چی خوب بود تا زمانی که سولا تصمیم گرفت روی پاهاش وایسته..
اولین بارش نبود که راه میرفت اما برای سوزی تماشای این صحنه هرگز تکراری نمیشد..
آرامشی که بین لیلا و سولا بود باعث شادیش میشد..
دوستیشون..
شادیشون..
با تلو تلو خوردن سولا آرامش درونش به وحشتی تبدیل شد
دختر نمیتونست تعادلش رو حفظ کنه و برای لحظه ای حس کرد هر آن ممکنه دخترکش با سر به زمین برخورد کنه
" سولا!!!
ادامه دارد..
یوری
#سولا
#لیلا
#جیک
#سناریو_انهایپن
- ۵.۹k
- ۲۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط