دانشگاه دارک
#دانشگاه دارک
پارت 9
+آمدم پایین گفتم ببخشید اما من هنوز خوب نمیشناسم باید بهم فرصت بدی
امید وارم درکم کنی
_ اوکی منم امید وارم قبول کنی (لبخند)
_راستی حاضر شو بریم پارک
+آها اوک
ویو ا.ت
میکاب و.... اینا کردم خواستم لباس گرانچ بپوشم اما به خواطر تهیونگ لباس کیوت پوشیدم (گذاشتم)
رفتم ته رو میکاپ کردم دیدم به لبام خیره شده
و....................
ویو ته
داشت میکاپم میکردم
چشمم به لباس افتاد نمیتونستم نگامون بردارم
که یهو دیدم..............
ویو ا.ت دیدم هی دارم به لبام نگا میکنه که................... (یکم کرم دارم)
لبامو گذاشتم رو لباس عمیق بوسیدم
ویو ته
دیدم لباش رو لبامه منم همراهیش کردم
بعد 15 مین از هم جدا شدیم
حس کردم اونم دوستم دارم
و لباششششششش خیلی خوب بود
ویو ا.ت
خیلی خوشمزه بودن بازم میخواستم
و بعدش رفتیم پاک
و یکم کتاب خونم خیلی خسته شده بودم تهیونگ گفت............
سرو تو بزار روی پاهام دراز بکش
یکم خجالت کشیدم اما دراز کشیدم دیدم دارم نازم میکنه منم بقلش کردم
ویو ته
نازش کردم و اونم بقلم کرد
بعد 18 مین بلند شدیم و وسایلمون رو جم کردیم رفتیم به بازار
به ا. ت گفتم همین جا بمونه میرم الان میام
گفت باشه
_ا.ت
+بله
_من میرم الان میام همین جا باشیاااااا
+اوکی
و........
پارت 9
+آمدم پایین گفتم ببخشید اما من هنوز خوب نمیشناسم باید بهم فرصت بدی
امید وارم درکم کنی
_ اوکی منم امید وارم قبول کنی (لبخند)
_راستی حاضر شو بریم پارک
+آها اوک
ویو ا.ت
میکاب و.... اینا کردم خواستم لباس گرانچ بپوشم اما به خواطر تهیونگ لباس کیوت پوشیدم (گذاشتم)
رفتم ته رو میکاپ کردم دیدم به لبام خیره شده
و....................
ویو ته
داشت میکاپم میکردم
چشمم به لباس افتاد نمیتونستم نگامون بردارم
که یهو دیدم..............
ویو ا.ت دیدم هی دارم به لبام نگا میکنه که................... (یکم کرم دارم)
لبامو گذاشتم رو لباس عمیق بوسیدم
ویو ته
دیدم لباش رو لبامه منم همراهیش کردم
بعد 15 مین از هم جدا شدیم
حس کردم اونم دوستم دارم
و لباششششششش خیلی خوب بود
ویو ا.ت
خیلی خوشمزه بودن بازم میخواستم
و بعدش رفتیم پاک
و یکم کتاب خونم خیلی خسته شده بودم تهیونگ گفت............
سرو تو بزار روی پاهام دراز بکش
یکم خجالت کشیدم اما دراز کشیدم دیدم دارم نازم میکنه منم بقلش کردم
ویو ته
نازش کردم و اونم بقلم کرد
بعد 18 مین بلند شدیم و وسایلمون رو جم کردیم رفتیم به بازار
به ا. ت گفتم همین جا بمونه میرم الان میام
گفت باشه
_ا.ت
+بله
_من میرم الان میام همین جا باشیاااااا
+اوکی
و........
۵.۹k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.