🖤⛓تو بگو عشق سیاه جهنمی🖤⛓
🖤⛓تو بگو عشق سیاه جهنمی🖤⛓
پارت ۷
میخاستم ج بدم ک نیکا صدام کرد..
چیکار میکنی تووو😐💔
دیانا: فضولی😐🥶
نیکا: وات فاک
شب شد
کارامون تموم شد با دیانا رفتیم
بیرون یک اسنپ گرفتیم
رسیدیم خونه
درخونه باز بود...
دیانا: نیکااااااااااااااا
نیکا: ها
دیانا: کی تو خونس
نیکا : چمدونم؟
دیانا: بیا بریم
رفتیم تو خونه ک دیدیم ممد
اومده
منو نیکا رفتیم بغلش و تو
بغلش گریه میکردیم
(ممد پسرخاله نیکا و دیانا بود و
مثل داداششون مهربون و
صمیمی بودن)
ممد:اخ قربونتون بشم خا؟؟
؟دلمواستون تنگ شده بود
نیکا: منم داداس
دیانا هم فقط گریه میکرد
مممد:وایستیدددد بینم شما
دوتا تا این وقت شب کجا
تشریف برده بودین ؟🤨💔
نیکا: شرکت بابامون😐💔
دیانا: 😐💔
ممد:اههه😐🔪
دیانا: سرکار..
پارت ۷
میخاستم ج بدم ک نیکا صدام کرد..
چیکار میکنی تووو😐💔
دیانا: فضولی😐🥶
نیکا: وات فاک
شب شد
کارامون تموم شد با دیانا رفتیم
بیرون یک اسنپ گرفتیم
رسیدیم خونه
درخونه باز بود...
دیانا: نیکااااااااااااااا
نیکا: ها
دیانا: کی تو خونس
نیکا : چمدونم؟
دیانا: بیا بریم
رفتیم تو خونه ک دیدیم ممد
اومده
منو نیکا رفتیم بغلش و تو
بغلش گریه میکردیم
(ممد پسرخاله نیکا و دیانا بود و
مثل داداششون مهربون و
صمیمی بودن)
ممد:اخ قربونتون بشم خا؟؟
؟دلمواستون تنگ شده بود
نیکا: منم داداس
دیانا هم فقط گریه میکرد
مممد:وایستیدددد بینم شما
دوتا تا این وقت شب کجا
تشریف برده بودین ؟🤨💔
نیکا: شرکت بابامون😐💔
دیانا: 😐💔
ممد:اههه😐🔪
دیانا: سرکار..
۶.۲k
۲۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.