ط.بگو.عشق.سیاه. جهنمی
#ط.بگو.عشق.سیاه. جهنمی
#پارت ۵
نیکا:که در باز شد
و یکی اومد اونو از روی منبلن کرد و پرتش کرد
بیرون
چشمامو اروم باز کردمکه دیدماین دوس ارسلانه
متین
با یاد اینکه لختم یه جیغ کشیدمکه اونمبه
خودش اومد و روشو برگردوند
منم سریع لباسموپوشیدم که اومد
با دیدنش اشکمدر اومد و مث ابر بهار
زار زدم
متین:چیشد
نیکا:ااگ.... ه ت نمیو..مدی من ..بد..بخ..ت
م....
متین:هیس حالا که اومدم
نیکا:منو تو بغلش گرفت و منمسرمو گزاشتم رو
سینه هاش
و آروم شدم
برام عجیب بود کاراش
سرمو از رو سینش بلن کردم و نگاهش کردم
صورت جذابی داشت
سرموآوردم پایینو تشکر کردم
و از اتاق خارجشدم
که دیانا نگران به سمتم اومد
دیانا:نیکا کجایی چیزی شده ؟خوبی؟
نیکا :ارومباش دختر
نزدیک بود ولی
هیچی خوبم بریم
با دیانا رفتیم همه چیو مرتب کردیم
ساعت ۶ صب بود
که زهرا بهمون گفت دیر وقته نمی خواد برین
یه اتاق بهمون داد و ماهم توش خوابیدیم
صب ب نور خورشید بیدار شدم
و به کنارم نگاه کردم
دیدم دیانا م خوابه
به ساعت نگاه کردم دیدم ۳
۳ بعد از ظهر
یا خدا
دیانا رو بیدار کردم و سریع حاضر شدیم و رفتیم
پایین که دیدیم زهرا ناهار رو آماده کرده
نیکا:زهرا خانم کجاس؟صداش نمیاد؟
زهرا:خانم ......
نیکا:چی هنوز؟
ادامه دارد....
اصکی ممنوع⛔
#پارت ۵
نیکا:که در باز شد
و یکی اومد اونو از روی منبلن کرد و پرتش کرد
بیرون
چشمامو اروم باز کردمکه دیدماین دوس ارسلانه
متین
با یاد اینکه لختم یه جیغ کشیدمکه اونمبه
خودش اومد و روشو برگردوند
منم سریع لباسموپوشیدم که اومد
با دیدنش اشکمدر اومد و مث ابر بهار
زار زدم
متین:چیشد
نیکا:ااگ.... ه ت نمیو..مدی من ..بد..بخ..ت
م....
متین:هیس حالا که اومدم
نیکا:منو تو بغلش گرفت و منمسرمو گزاشتم رو
سینه هاش
و آروم شدم
برام عجیب بود کاراش
سرمو از رو سینش بلن کردم و نگاهش کردم
صورت جذابی داشت
سرموآوردم پایینو تشکر کردم
و از اتاق خارجشدم
که دیانا نگران به سمتم اومد
دیانا:نیکا کجایی چیزی شده ؟خوبی؟
نیکا :ارومباش دختر
نزدیک بود ولی
هیچی خوبم بریم
با دیانا رفتیم همه چیو مرتب کردیم
ساعت ۶ صب بود
که زهرا بهمون گفت دیر وقته نمی خواد برین
یه اتاق بهمون داد و ماهم توش خوابیدیم
صب ب نور خورشید بیدار شدم
و به کنارم نگاه کردم
دیدم دیانا م خوابه
به ساعت نگاه کردم دیدم ۳
۳ بعد از ظهر
یا خدا
دیانا رو بیدار کردم و سریع حاضر شدیم و رفتیم
پایین که دیدیم زهرا ناهار رو آماده کرده
نیکا:زهرا خانم کجاس؟صداش نمیاد؟
زهرا:خانم ......
نیکا:چی هنوز؟
ادامه دارد....
اصکی ممنوع⛔
۵.۶k
۲۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.