رستورانم رفتیموناهارمونوخوردیم
رستورانم رفتیموناهارمونوخوردیم
من:اینودیگه بایدمن حساب کنم
مامان نیوشا:باشه
تودلم:چه بی تعارف حالامن این همه غذاروچطوری حساب کنم
طرفه صنوق رفتموبادیدن مبلغ یه سوته آرومی زدموکارتموبه طرفه صندوق دارگرفتم
کشیدنه کارت هماناوتیکه تیکه شدن قلبه منم همانا
به این نیوشام خوب گفتیم ازخودش دراومدا
ازرستوران خارج شدیموسواره ماشین شدیم
من:وایییی مامان جون مرسی واقعاحال وهوام خیلی عوض شدخیلی وقت بوداینطوری بیرون نرفته بودم
مامان نیوشا:حالاکجاشودیدی تامامانت اینابیان یه جوریی دلتوبدست میارم که آرزوکنی هرچه زودترعروسی کنید
خاستم حرف بزنم که گوشیه نیوشابه صدادراومد گوشیوازکیفش درآوردوبایه لبخنده گنده:پسرم نگرانه خانومش شد
وجواب داد:بله
+سکوت
+ببخشیددیگه نمیدونستم برایه خوشگذرونی باعروسم ازتواجازه بگیرم
+سکوت
بلندبلندخندیدوگف:توراهیم داریم میایم خونه
+سکوت
+باشـــــه فعلا
وگوشیروقطع کرد
+آقاشاکی شدن میگه من زودکاراموتوشرکت تموم کردم بیام خونه اومدم دیدم نیستید
کم مونده بودگریه اش دربیادوبلندبلندخندید
تودلم:زعرمارواقعاچقدره بی نمکن اینا
منم بی اعتنابه حرفاش به جلونگاکردموبه راهم ادامه دادم.
بالاخره رسیدیم اوف خیلی خسته شدم ازصبح زدیم بیرون اینم ساعت شیش.
ماشینوتوحیاط پارک کردم وپیاده شدیموبه طرفه خونه رفتیم
مامان نیوشادروبازکردوهردووارد شدیم بابازکردن درگوریل خان که رومبل نشسته بودازسره جاش پاشدوبه طرفه مااومد
گوریل:چه عجب
نیوشا:بیابروبچه چه پروعم شده
گوریل روبه من:خسته نباشیدخانوم
چپ چپ نگاش کردموروبه نیوشا:مامان من خیلی خستم میرم یکم استراحت کنم بازم ممنون
نیوشا:برودخترم
گوریل:مثه اینکه من بخاطره شماکاراموزودانجام دادم تابیام خونه هااا
من همینطورکه به طرفه پله هامیرفتم:میخاستی انجام ندی مگه من گفتم
گوریل:به شماکه باشه اصن نمیخایی منوببینی
من:آفرین این قضیه روخوب فهمیدیا
دیگه هیچی نگف منم به اتاقم رفتمووسایلایی که تازه خریده بودموتوکمدگذاشتم لباسامم تعویض کردم وزیره ملافه خزیدموبه خواب رفتم.
باصدایه زنگه گوشیم چشماموبازکردم وگوشیموازروعسلی برداشتم وجواب دادم
من:سلام بی معرفت
بنفشه:من بی معرفتم یاتوکه چن روزه اصن خبری ازت نیس خوبه راضیی نبودی ماروفراموش کردی راضیی بودی چیکارمیکردی
من:بخندم بختت بازشه
بنفشه:به توخندیدن
من:نه گریه کردن بختم سیاه شد
بنفشه بلندبلندخندیدوگف چه خبر
من:دسته تبر
بنفشه:توکونت
من:توکونت
بنفشه:چرااون روزایی که افسرده شده بودی زبونت کوتاه شده بودوقدرشوندونستم
من:یادم نمیاد
بنفشه:اعلاعمه پیریه چیزی نیس
من:باتوگشتم سرایت کرده
بنفشه:کجایی
من:کیرشدیم سوت بزنیم
بنفشه:ازهموناکه میزنی
من:ازهموناکه هیچوقت یادنگرفتم
بنفشه:گوخوردم
من:کاری به خوردوخوراکت ندارم
بنفشه:باحالت گریه قطع میکنما
من:بلندبلندخندیدموگفتم باشه بابابی جنبه
واییی بنفشه نمیدونی چی شده
بنفشه:چیشده
من:مامان بزرگم مریض شدمامانم اینارفتن اونجا
بنفشه:ایووووول کیی بچهاروبریزم خونتون
من:رفتین سره راهتون منم بردارین
بنفشه باذوق: باشه
من:وایییی بنفشه چی بپوشم
بنفشه:بابامهم ن
یهوواسادوگف واساببینم مگه توکجایی
من که ازاین همه کصخولیته این بشردرحیرت بودم
من:بنفشه واقعاتو کم زیادداریا
بنفشه:عه چیکارکنم خیلی ذوق کردم حالاتوکجایی
من:خونه گوریل اینا
بنفشه:منظورت ازگوریل اون جیگرس
من:بدسلیقه
بنفشه:خاک توسرت الی سیکس پکه هاااا
من:باناراحتی میدونم
بنفشه:هموببینیم
من:باشه فرداساعت سه همون کافی شاپ
بنفشه:اوکیی پس فعلا
من:فعلنیو
گوشیوقطع کردموازروتخت بلندشدم وبه طرفه پله هارفتم زشته بخداهمش خوابم
من:اینودیگه بایدمن حساب کنم
مامان نیوشا:باشه
تودلم:چه بی تعارف حالامن این همه غذاروچطوری حساب کنم
طرفه صنوق رفتموبادیدن مبلغ یه سوته آرومی زدموکارتموبه طرفه صندوق دارگرفتم
کشیدنه کارت هماناوتیکه تیکه شدن قلبه منم همانا
به این نیوشام خوب گفتیم ازخودش دراومدا
ازرستوران خارج شدیموسواره ماشین شدیم
من:وایییی مامان جون مرسی واقعاحال وهوام خیلی عوض شدخیلی وقت بوداینطوری بیرون نرفته بودم
مامان نیوشا:حالاکجاشودیدی تامامانت اینابیان یه جوریی دلتوبدست میارم که آرزوکنی هرچه زودترعروسی کنید
خاستم حرف بزنم که گوشیه نیوشابه صدادراومد گوشیوازکیفش درآوردوبایه لبخنده گنده:پسرم نگرانه خانومش شد
وجواب داد:بله
+سکوت
+ببخشیددیگه نمیدونستم برایه خوشگذرونی باعروسم ازتواجازه بگیرم
+سکوت
بلندبلندخندیدوگف:توراهیم داریم میایم خونه
+سکوت
+باشـــــه فعلا
وگوشیروقطع کرد
+آقاشاکی شدن میگه من زودکاراموتوشرکت تموم کردم بیام خونه اومدم دیدم نیستید
کم مونده بودگریه اش دربیادوبلندبلندخندید
تودلم:زعرمارواقعاچقدره بی نمکن اینا
منم بی اعتنابه حرفاش به جلونگاکردموبه راهم ادامه دادم.
بالاخره رسیدیم اوف خیلی خسته شدم ازصبح زدیم بیرون اینم ساعت شیش.
ماشینوتوحیاط پارک کردم وپیاده شدیموبه طرفه خونه رفتیم
مامان نیوشادروبازکردوهردووارد شدیم بابازکردن درگوریل خان که رومبل نشسته بودازسره جاش پاشدوبه طرفه مااومد
گوریل:چه عجب
نیوشا:بیابروبچه چه پروعم شده
گوریل روبه من:خسته نباشیدخانوم
چپ چپ نگاش کردموروبه نیوشا:مامان من خیلی خستم میرم یکم استراحت کنم بازم ممنون
نیوشا:برودخترم
گوریل:مثه اینکه من بخاطره شماکاراموزودانجام دادم تابیام خونه هااا
من همینطورکه به طرفه پله هامیرفتم:میخاستی انجام ندی مگه من گفتم
گوریل:به شماکه باشه اصن نمیخایی منوببینی
من:آفرین این قضیه روخوب فهمیدیا
دیگه هیچی نگف منم به اتاقم رفتمووسایلایی که تازه خریده بودموتوکمدگذاشتم لباسامم تعویض کردم وزیره ملافه خزیدموبه خواب رفتم.
باصدایه زنگه گوشیم چشماموبازکردم وگوشیموازروعسلی برداشتم وجواب دادم
من:سلام بی معرفت
بنفشه:من بی معرفتم یاتوکه چن روزه اصن خبری ازت نیس خوبه راضیی نبودی ماروفراموش کردی راضیی بودی چیکارمیکردی
من:بخندم بختت بازشه
بنفشه:به توخندیدن
من:نه گریه کردن بختم سیاه شد
بنفشه بلندبلندخندیدوگف چه خبر
من:دسته تبر
بنفشه:توکونت
من:توکونت
بنفشه:چرااون روزایی که افسرده شده بودی زبونت کوتاه شده بودوقدرشوندونستم
من:یادم نمیاد
بنفشه:اعلاعمه پیریه چیزی نیس
من:باتوگشتم سرایت کرده
بنفشه:کجایی
من:کیرشدیم سوت بزنیم
بنفشه:ازهموناکه میزنی
من:ازهموناکه هیچوقت یادنگرفتم
بنفشه:گوخوردم
من:کاری به خوردوخوراکت ندارم
بنفشه:باحالت گریه قطع میکنما
من:بلندبلندخندیدموگفتم باشه بابابی جنبه
واییی بنفشه نمیدونی چی شده
بنفشه:چیشده
من:مامان بزرگم مریض شدمامانم اینارفتن اونجا
بنفشه:ایووووول کیی بچهاروبریزم خونتون
من:رفتین سره راهتون منم بردارین
بنفشه باذوق: باشه
من:وایییی بنفشه چی بپوشم
بنفشه:بابامهم ن
یهوواسادوگف واساببینم مگه توکجایی
من که ازاین همه کصخولیته این بشردرحیرت بودم
من:بنفشه واقعاتو کم زیادداریا
بنفشه:عه چیکارکنم خیلی ذوق کردم حالاتوکجایی
من:خونه گوریل اینا
بنفشه:منظورت ازگوریل اون جیگرس
من:بدسلیقه
بنفشه:خاک توسرت الی سیکس پکه هاااا
من:باناراحتی میدونم
بنفشه:هموببینیم
من:باشه فرداساعت سه همون کافی شاپ
بنفشه:اوکیی پس فعلا
من:فعلنیو
گوشیوقطع کردموازروتخت بلندشدم وبه طرفه پله هارفتم زشته بخداهمش خوابم
- ۱.۷k
- ۱۴ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط