*شیلان*
*شیلان*
شیلان:
لباسمو عوض کردم ورفتم پایین تو آشپزخونه داشتم شیر گرم می کردم بخورم دستای یکی دورم حلق شد فهمیدم هیرساست اخم کردم وگفتم : برو کنار
هیرسا : حالا درکت می کنم یکی میومد طرف من می پروندیش
- خوب که چی مگه سهیل دوست پسرم بود
هیرسا : غلط می کنه ولی می دونی که من از بچگی ازش خوشم نیومده
- تو مشکل داری هیرسا من فقط داشتم باهاش حرف می زدم
هیرسا : حسودیم شد
برگشتم نگاش کردم چشاش قرمز بود
- خوابت میاد
هیرسا : خیلی
- پس چرا نمی خوابی
هیرسا : نمی تونم به تو عادت کردم
- اون روسری ابی چی مگه هرشب با اون نمی خوابیدی
هیرسا : نچ اون روسریه تو تویی عزیزمنی
خم شد روم وپیشونیمو بوسید
- هیرسا برو کنار
هیرسا : خیلی سنگ دلی شیلان
- چرا ؟!!!
هیرسا : بزار تا اینجاییم بگم مال هم شدیم
- چرا می خوای دیگران بفهمن مگه بهم محرم نیستیم قبلا حرف زدیم تو مشکلی داری
هیرسا : اره
- چه مشکلی
هیرسا : مشکلم اینه چی تو فکرت می گذره انگار دو دلی تو نبودی میومدی طرفم حالا من بهت نیاز دارم میگی فرصت می خوای
میگی باید صبر کنم میگی کسی نفهمه .خودمم همین اعتقادو داشتم ولی هر چی فکر می کنم می بینم نمی تونم بی تو دوست دارم مال خودم بشی نمی خوام کسی بیاد طرفت درکم کن شیلان
- فکر کنم خیلی خوابت میاد چرت پرت میگی منم گفتم الان عجله ای نیست نمی تونی یکم صبر کنی بخاطر اینکه با سهیل حرف زدم این تصمیم رو گرفتی
هیرسا: دقیقا به همین خاطر
- تا وقتی که آمادگیشو داشته باشم میگم هیرسا نه سهیل نه هیچ مردی نمی تونه بیاد طرف من اینو یادت باشه
هیرسا: قول بده
- چه قولی
هیرسا : فقط مال من بشی واصلا به هیچ مردی روی خوش نشون ندی
- من مگه کالام که مال تو بشم بعدم ازمن خطایی دیدی؟!!!
هیرسا: این چه حرفیه شیلان من همه ای وجودم مال توه واسه این میگم مال من بشی واینکه نمی خوام هیچ مردی نگات کنه نمی تونی تصور کنی چقدر حسودم
- پس داشتی با اون دختره خوش بش می کردی چی من حسودیم نمی شد ؟!
هیرسا: می خواستم ببینم احساس تو چیه خوشگله
کنارش زدم ولیوان شیری ریختم وگفتم : میشه بری بخوابی دیگه هم در این مورد اسرار نکن می دونی که من خوشم نمیاد
هیرسا : خیلی خوب شبت بخیرولی اخرش مال خودمی
رفت بالا منم پشت سرش رفتم اتاقم شیرکه ولرم شد خوردمش واروم دراز کشیدم رو تخت خیلی خسته بودم ولی فکر هیرسا نمی زاشت بخوابم داشتم کم کم پشیمون می شدم از کارم ولی بودن اینجا تو این خونه که هیرسا انقدر اذیتم کرده بود باعث می شد بیشتر اذیتش کنم وتا جواب نمی گرفتم آروم نمی دم
شیلان:
لباسمو عوض کردم ورفتم پایین تو آشپزخونه داشتم شیر گرم می کردم بخورم دستای یکی دورم حلق شد فهمیدم هیرساست اخم کردم وگفتم : برو کنار
هیرسا : حالا درکت می کنم یکی میومد طرف من می پروندیش
- خوب که چی مگه سهیل دوست پسرم بود
هیرسا : غلط می کنه ولی می دونی که من از بچگی ازش خوشم نیومده
- تو مشکل داری هیرسا من فقط داشتم باهاش حرف می زدم
هیرسا : حسودیم شد
برگشتم نگاش کردم چشاش قرمز بود
- خوابت میاد
هیرسا : خیلی
- پس چرا نمی خوابی
هیرسا : نمی تونم به تو عادت کردم
- اون روسری ابی چی مگه هرشب با اون نمی خوابیدی
هیرسا : نچ اون روسریه تو تویی عزیزمنی
خم شد روم وپیشونیمو بوسید
- هیرسا برو کنار
هیرسا : خیلی سنگ دلی شیلان
- چرا ؟!!!
هیرسا : بزار تا اینجاییم بگم مال هم شدیم
- چرا می خوای دیگران بفهمن مگه بهم محرم نیستیم قبلا حرف زدیم تو مشکلی داری
هیرسا : اره
- چه مشکلی
هیرسا : مشکلم اینه چی تو فکرت می گذره انگار دو دلی تو نبودی میومدی طرفم حالا من بهت نیاز دارم میگی فرصت می خوای
میگی باید صبر کنم میگی کسی نفهمه .خودمم همین اعتقادو داشتم ولی هر چی فکر می کنم می بینم نمی تونم بی تو دوست دارم مال خودم بشی نمی خوام کسی بیاد طرفت درکم کن شیلان
- فکر کنم خیلی خوابت میاد چرت پرت میگی منم گفتم الان عجله ای نیست نمی تونی یکم صبر کنی بخاطر اینکه با سهیل حرف زدم این تصمیم رو گرفتی
هیرسا: دقیقا به همین خاطر
- تا وقتی که آمادگیشو داشته باشم میگم هیرسا نه سهیل نه هیچ مردی نمی تونه بیاد طرف من اینو یادت باشه
هیرسا: قول بده
- چه قولی
هیرسا : فقط مال من بشی واصلا به هیچ مردی روی خوش نشون ندی
- من مگه کالام که مال تو بشم بعدم ازمن خطایی دیدی؟!!!
هیرسا: این چه حرفیه شیلان من همه ای وجودم مال توه واسه این میگم مال من بشی واینکه نمی خوام هیچ مردی نگات کنه نمی تونی تصور کنی چقدر حسودم
- پس داشتی با اون دختره خوش بش می کردی چی من حسودیم نمی شد ؟!
هیرسا: می خواستم ببینم احساس تو چیه خوشگله
کنارش زدم ولیوان شیری ریختم وگفتم : میشه بری بخوابی دیگه هم در این مورد اسرار نکن می دونی که من خوشم نمیاد
هیرسا : خیلی خوب شبت بخیرولی اخرش مال خودمی
رفت بالا منم پشت سرش رفتم اتاقم شیرکه ولرم شد خوردمش واروم دراز کشیدم رو تخت خیلی خسته بودم ولی فکر هیرسا نمی زاشت بخوابم داشتم کم کم پشیمون می شدم از کارم ولی بودن اینجا تو این خونه که هیرسا انقدر اذیتم کرده بود باعث می شد بیشتر اذیتش کنم وتا جواب نمی گرفتم آروم نمی دم
۲۳.۶k
۲۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.