*شیلان*
*شیلان*
شیلان:
داشتم با موبایلم فیلم می گرفتم
اشکان دستمو گرفت وگفت : بیا برقص بابا داری فیلم می گیری
باهاش رفتم رقصیدم هیرسا دیدن داشت خوب بلد نبود برقصه با خنده نگاش می کردم اخم کرد بهم زود خسته شدم ورفتم نشستم داشتم فیلم رو نگاه می کردم گوشیم کشیده شد هیرسا بود با اخم نگاش کردم فیلم رو نگاه کرد وگفت : خیلی هم قشنگ می رقصم منو مسخره می کنی
گوشیمو از دستش کشیدم خندید وبلند شد رفت داشتم رقاص ها رو نگاه می کردم
- سلام
برگشتم یه پسر قد بلند مو مشکی بود چشاش که خیلی قشنگ بود
- سلام شما ؟
لبخند زد وگفت : سهیل هستم نشناختی
همکلاسی هیرسا بود چقدر اون موقع ها مثله هیرسا شر بود وبا هیرسا دعوا می کرد
- چقدر عوض شدی سهیل .
لبخند زد وگفت : تو هم عوض شدی
یادم بود هیرسا چقدر روش حساس بود اگه میومد طرفم باهاش دعوا می کرد ولی حالا چی
به ثانیه نکشید هیرسا اومد کنارمون وگفت : خوبی سهیل
سهیل : تو بهتری انگار نمی بینم بیای روستا
هیرسا : معمولا میام
هیرسا نگام کرد خنده ام مهو شد وای خیلی عصبی بود ولی شیطنتم فروکش نمی شد
هیرسا :شیلان مامان کارت داره
- بعدا میرم با سهیل دارم حرف می زنم
هیرسا : شیلان
لبخندزدم اخمی کرد وکنارم نشست حالا هر چی سهیل حرف می زد تا من می خواستم جواب بدم هیرسا جوابشو می داد عصبی از کارش بلند شدم رفتم پیش دخترا وقتی خودش با دخترا خوش بش می کرد کسی اعتراض نمی کرد پسره ای حسود
تا آخر جشن باهاش حرف نزدم وازش فاصله گرفتم .
تا وقتی برگشتیم خونه
شیلان:
داشتم با موبایلم فیلم می گرفتم
اشکان دستمو گرفت وگفت : بیا برقص بابا داری فیلم می گیری
باهاش رفتم رقصیدم هیرسا دیدن داشت خوب بلد نبود برقصه با خنده نگاش می کردم اخم کرد بهم زود خسته شدم ورفتم نشستم داشتم فیلم رو نگاه می کردم گوشیم کشیده شد هیرسا بود با اخم نگاش کردم فیلم رو نگاه کرد وگفت : خیلی هم قشنگ می رقصم منو مسخره می کنی
گوشیمو از دستش کشیدم خندید وبلند شد رفت داشتم رقاص ها رو نگاه می کردم
- سلام
برگشتم یه پسر قد بلند مو مشکی بود چشاش که خیلی قشنگ بود
- سلام شما ؟
لبخند زد وگفت : سهیل هستم نشناختی
همکلاسی هیرسا بود چقدر اون موقع ها مثله هیرسا شر بود وبا هیرسا دعوا می کرد
- چقدر عوض شدی سهیل .
لبخند زد وگفت : تو هم عوض شدی
یادم بود هیرسا چقدر روش حساس بود اگه میومد طرفم باهاش دعوا می کرد ولی حالا چی
به ثانیه نکشید هیرسا اومد کنارمون وگفت : خوبی سهیل
سهیل : تو بهتری انگار نمی بینم بیای روستا
هیرسا : معمولا میام
هیرسا نگام کرد خنده ام مهو شد وای خیلی عصبی بود ولی شیطنتم فروکش نمی شد
هیرسا :شیلان مامان کارت داره
- بعدا میرم با سهیل دارم حرف می زنم
هیرسا : شیلان
لبخندزدم اخمی کرد وکنارم نشست حالا هر چی سهیل حرف می زد تا من می خواستم جواب بدم هیرسا جوابشو می داد عصبی از کارش بلند شدم رفتم پیش دخترا وقتی خودش با دخترا خوش بش می کرد کسی اعتراض نمی کرد پسره ای حسود
تا آخر جشن باهاش حرف نزدم وازش فاصله گرفتم .
تا وقتی برگشتیم خونه
۳۱.۴k
۲۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.