_last night, most recognition_
p4
جین: خب خوشبختانه قرار نیست چنین اتفاقی بیافته چون تکرار نمیشه و الانم جواب سوالمو بده جنارشو میخوای یا بندازم سطل
ا.ت: من فقط میخوام که ولم کنی
جین تک نگاهی به ا.ت انداخت و کلاهشو سرش گذاشت
جین: میخوای شخصا مرگشو ببینی؟
ا.ت: جین!
جین: برات فیلم میگیرم
با تموم کردن حرفش از اتاق زد بیرون و در رو قفل کرد و به جیغایی که ا.ت صداش میکرد توجهی نکرد...اون با پسرای دیگه فرق داشت دیدش به دنیا یه چیز و یه جور دیگه بود...اما چیزی که میشد فهمید از این نگرش..."من روی تمامی چیزا کنترل دارم" بود...شماره همکارشو گرفت
_جین: الو سلام جولیا
*سلام جین خوبی
جین: مرسی عزیزم ببینم اگر کاری نداری میای خونم من بلد نیستم غذا بپزم(خنده)
*جین مگه قرار نشد دیگه با هم رابطه نداشته باشیم
جین: کاری نمیخوام بکنم جدی جدی بلد نیستم غذا بپزم
*باشه بیا دنبال
جین: خودت میای آخه من پیام شکسته
*پات شکسته!!تا دیروز که خوب بود
جین: هوم تو راه برگشت تصادف کردم...چگی من گرسنمه زود بیا باشه؟
*باشه باشه الان میام(هنده)
جین گوشی رو قطع کرد و به سمت دارو خونه رفت و الکل بهداشتی و بانداژ و چسب پارچه ای گرفت با یه آمپول گرفت...با برگشتن به خونه و رفتن توی اتاق ا.ت رو دید که خوشحال بهش نگاه میکنه
ا.ت: میدونستم اونقدرا احمق نیستی
جین: من که بالاخره باید برم جایی که روزی صد بار پشیمون شم و آرزوی مرگ کنم پس بزار قبلش دینمو ادا کنم بیب...تو تکی من هر کس هم وارد زندگیم بشه تهش تو رو انتخاب میکنم
قبل از اینکه ا.ت چیزی بگه جین با چسب پارچه ای از سمت راست تا سمت چپ صورت ا.ت رو سه بار بست
جین: فعلا نباید هیچ صدایی ازت در بشه..اها راستی از خون مینرسی؟
با این حرف چشمای ا.ت گشاد شد و سرشو به علامت مثبت تکون داد
جین: اها پس خیلی بی صدا دختره میمیره و خونه هم در کار نیس چطوره؟
ا.ت داشت از چشمای جین میترسید باورش نمیشد شوهرش تو یه آن تصمیم گرفته قاتل باشه
ا.ت: موعمی عمومم عومم
جین: ها
ا.ت: عوم عمیعوم
جین چسب رو کشید که ا.ت حس کرد پوست صورتش تا نصفه رفت
جین: چی میگی؟
ا.ت: جین من بخشیدمت اگر کسی رو بکشی نمیتونم ببخشمت خواهش میکنم باهام زندگی کن ولی هیچوقت نزار دوباره این حرکاتو ازت ببینم
سرشو به زور بالا اورد لبای جین رو بوسید
ا.ت: خواهش میکنم همه میتونن اشتباه کنن ولی هیچکس نباید بخاطر اشتباهش اینجوری مورد کشتار قرار بگیره اگر هم اینجور باشه تو باید خودتو بکشی چون تو عهدتو نسبت بهم شکستی
جین: باور کن نمیخواستم اون شروع کرد تحریک کردنم
ا.ت: باشه اصلا اون شروع کرد ولی من توقع داشتم شوهرم با یاد من حرکتی نزنه
جین: ا.ت اون تو چایی قرص حل کرده بود[حرفش راسته]
ا.ت: اوه...پس درسته که اشتباه شده اما بازم نکشش من یه چیزی گفتم(کیوت)
جین با دیدن ..
۶۰❤️🌚
جین: خب خوشبختانه قرار نیست چنین اتفاقی بیافته چون تکرار نمیشه و الانم جواب سوالمو بده جنارشو میخوای یا بندازم سطل
ا.ت: من فقط میخوام که ولم کنی
جین تک نگاهی به ا.ت انداخت و کلاهشو سرش گذاشت
جین: میخوای شخصا مرگشو ببینی؟
ا.ت: جین!
جین: برات فیلم میگیرم
با تموم کردن حرفش از اتاق زد بیرون و در رو قفل کرد و به جیغایی که ا.ت صداش میکرد توجهی نکرد...اون با پسرای دیگه فرق داشت دیدش به دنیا یه چیز و یه جور دیگه بود...اما چیزی که میشد فهمید از این نگرش..."من روی تمامی چیزا کنترل دارم" بود...شماره همکارشو گرفت
_جین: الو سلام جولیا
*سلام جین خوبی
جین: مرسی عزیزم ببینم اگر کاری نداری میای خونم من بلد نیستم غذا بپزم(خنده)
*جین مگه قرار نشد دیگه با هم رابطه نداشته باشیم
جین: کاری نمیخوام بکنم جدی جدی بلد نیستم غذا بپزم
*باشه بیا دنبال
جین: خودت میای آخه من پیام شکسته
*پات شکسته!!تا دیروز که خوب بود
جین: هوم تو راه برگشت تصادف کردم...چگی من گرسنمه زود بیا باشه؟
*باشه باشه الان میام(هنده)
جین گوشی رو قطع کرد و به سمت دارو خونه رفت و الکل بهداشتی و بانداژ و چسب پارچه ای گرفت با یه آمپول گرفت...با برگشتن به خونه و رفتن توی اتاق ا.ت رو دید که خوشحال بهش نگاه میکنه
ا.ت: میدونستم اونقدرا احمق نیستی
جین: من که بالاخره باید برم جایی که روزی صد بار پشیمون شم و آرزوی مرگ کنم پس بزار قبلش دینمو ادا کنم بیب...تو تکی من هر کس هم وارد زندگیم بشه تهش تو رو انتخاب میکنم
قبل از اینکه ا.ت چیزی بگه جین با چسب پارچه ای از سمت راست تا سمت چپ صورت ا.ت رو سه بار بست
جین: فعلا نباید هیچ صدایی ازت در بشه..اها راستی از خون مینرسی؟
با این حرف چشمای ا.ت گشاد شد و سرشو به علامت مثبت تکون داد
جین: اها پس خیلی بی صدا دختره میمیره و خونه هم در کار نیس چطوره؟
ا.ت داشت از چشمای جین میترسید باورش نمیشد شوهرش تو یه آن تصمیم گرفته قاتل باشه
ا.ت: موعمی عمومم عومم
جین: ها
ا.ت: عوم عمیعوم
جین چسب رو کشید که ا.ت حس کرد پوست صورتش تا نصفه رفت
جین: چی میگی؟
ا.ت: جین من بخشیدمت اگر کسی رو بکشی نمیتونم ببخشمت خواهش میکنم باهام زندگی کن ولی هیچوقت نزار دوباره این حرکاتو ازت ببینم
سرشو به زور بالا اورد لبای جین رو بوسید
ا.ت: خواهش میکنم همه میتونن اشتباه کنن ولی هیچکس نباید بخاطر اشتباهش اینجوری مورد کشتار قرار بگیره اگر هم اینجور باشه تو باید خودتو بکشی چون تو عهدتو نسبت بهم شکستی
جین: باور کن نمیخواستم اون شروع کرد تحریک کردنم
ا.ت: باشه اصلا اون شروع کرد ولی من توقع داشتم شوهرم با یاد من حرکتی نزنه
جین: ا.ت اون تو چایی قرص حل کرده بود[حرفش راسته]
ا.ت: اوه...پس درسته که اشتباه شده اما بازم نکشش من یه چیزی گفتم(کیوت)
جین با دیدن ..
۶۰❤️🌚
- ۶.۳k
- ۱۷ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط