فیک

#فیک
#نوازش_باد
Part²²
ی ویلا بود تقریبا

دم در وایسادیم و جیمین دوبار بوق زد بعد ی مرده ی پیر اومدو درو باز کرد
با ماشین رفتیم تو و من قشنگ نگاهش کردم
خوشگل بود ولی زیاد بزرگ نه قشنگ برای پارتی ها
جیمین ماشینشو پارک کرد وبدون هیچ توجهی به من رفت منم کتشو گذاشتم توی ماشین و خیلی آروم پیاده شدم میخاستم برم پیش جیمین ک ی مرده جلومو گرفت
٪رقصنده ها ازین طرف
اشاره کرد به یه در
+آخه
٪خانم بفرمائید
+باشه

اروم رفتم سمت در و بازش کردم تقریبا ۱۰ تا دختر اونجا بودن

یکی اومد گفت(علامت زنه٪)

٪سلام رقصنده ی جدیدی؟
+سلام...اره
٪خب بیا بشین اینجا تا بهت بگم چی کار باید کنیم
+ب..باشه
نشستم روی صندلی و اون خانم هم نشستن جلوم
٪ببین اینجا ما میتونیم آزاد بچرخیم توی مهمونی و هر کاری دلمون خواست بکنم تا وقتی اهنگ مخصوص رقص پخش میشه ماهم اون موقع میریم وسط و شروع به رقصیدن میکنیم
+او..اهان ممنون
٪خاهش فقط بعضی وقتا باید بریم پذیرایی حواست باشه مردا کاریت نداشته باشن
+چشم
۴۰ دقیقه بعد
٪بلند شید همه ،مهمونا اومدن
+بلند شدم جلو آینه و به خودم رسیدم و با بقیه توی صف وایسادم
یکی یکی رفتیم بیرون
یا خدا جمعیتووووو
٪آهای تو
+من؟
٪آره بیا
+چشم

رفتم سمتش ک