فیک کوک ( عشق من ) پارت ۱۴

از زبان ا/ت :
گفتم : میخوام که تو بیای جرعت و حقیقت بازی کنیم.
جونگ کوک گفت: امم..باشه میام
قبول کردم و جی هیون رفت تا یک لاکی برداره بیاره تا باهاش بازی کنیم( چون خودم و دوستام با لاکی بازی میکنیم اینجا هم نوشتم لاکی🤣🤣)
جیان گفت: من میچرخونم چرخوند و روی خودش و جی هیون افتاد
جیان باید میپرسید و پرسید : تاحالا با کسی رابطه داشتی ؟ ( بچه ها جیان میخواست مطمئن بشه که جی عیون تا حالا با کسی نبوده )
جی هیون گفت : نه نداشتم ( پوزخند کوتاه)
من داشتم از خنده میترکیدم ولی به زور جلو ی خودم رو گرفتم
شینا دوباره چرخوند و روی من و جی هیون افتاد نوبت جی هیون بود که بپرسه و گفت: اگه جونگ کوک بهت پیشنهاد بده که دویت دخترش بشی ، پیشنهادش رو قبول میکنی ؟ ( و همراه سوالش یک خنده ی شیطانی کرد )
واااااایییی خدا لعنتت کنه جی هیوننننن یکم با خودم فکردم حالا چی جواب بدم ؟؟!!!!! باید حقیقت رو میگفتم و یکم فکر کردم.اگه بهم پیشنهاد میداد..
گفتم : اممم...من.‌..شاید...قبول میکردم.لپام از خجالت سرخ شده بودن
جی هیون و شینا و جیان باهم و بلند گفتن: ااااوووووو!!!!
و جونگ کوک هم با چشم های در اومده به من زل زده بود
یکدفعه سر جی هیون داد زدم و گفتم : جی هیوووون اصلا کی به تو گفت که این سوال رو بپرسی هان؟؟!!( با داد)
جی هیون گفت : حالا داد نزن بعدشم میخواستی دروغ بگی و راستشو نگی به من چه !!
گفتم : پسره پرو و یک بالشت برداشتم و کل اتاقو هی دنبالش میکردم تا وقتی که جونگ کوک گفت : بچه ها !!! بشینین ( صدای نسبتاً بلند برای اینکه ات بشنوه و بشینه)
رفتیم نشستیم سر جامون و به جی هیون گفت: صبر کن به حسابت میرسم.
از زبان جونگ کوک:
وایی باورم نمیشه یعنی ا/ت به من علاقه داره ؟؟!!! هنوزم توی شوک بودم ولی آخه چجوری به من علاقه پیدا کرد؟ من که به اون علاقه ای ندارم
از زبان ا/ت :
دوباره داشتیم بازی میکردیم ایندفعه من لاکی رو چرخوندم
شینا و جونگ کوک افتادن
شینا گفت: جرعت یا حقیقت ؟
جونگ کوک گفت : جرعت
همه به جز من گفتن: ااووو
آخ چه دلیلی داره که همش این حرفو تکرار میکنن آخه؟؟!!
شینا به جونگ کوک گفت: برای جرعت تو باید همین الان به مدت ۱۰ ثانیه ا/ت رو ببوسی !!
چییی؟؟!! واااییی امروز چرا این همه بلا سر من میارن اینا!!!!
گفتم : بچه ها..تروخدا اینجوری نکنین!! جونگ کوک فقط مهمونه !! چرا اینجوری..
نزاشت ادامه ی حرفم رو بزنم و جونگ کوک لباش رو گذاشت روی لبام و خیلی آروم مک میزد خیلی آرامش بخش بود برام و شینا در گوش جی هیون و جیان گفت: یکی گیر ما نمیاد اینجوری باشه!!!
از زبان ا/ت : تا جایی که میدیدم چشمای جونگ کوک بسته بودن ولی من چشمام باز بودن و همکاری نمی کردم و جونگ کوک یهو لبم رو گاز گرفت که همکاری کنم ولی بازم نکردم بعدش جونگ کوک ازم جدا شد و جوری که بازم لبش نزدیک لبم بود گفت : ا/ت چرا همکاری نمی کنی؟
من از این حرفش کاملا رفته بودم توی شوک و جونک کوک دوباره لبش رو گذاشت روی لبم و مک میزد ایندفعه یکم تند انجامش میداد و منم همکاری کردم و چشمام رو بستم جیان گفت: امم..بچه ها ده ثانیه شدا!!!میتونین از هم جداشین!
ولی جونگ کوک انگار صدایی نمیشنید و همینطور ادامه میداد تا وقتی که خودم جداش کردم و گفتم : جونگ کوک...ده ثانیه شد
جونگ کوک : رفت سرجاش نشست و گفت: عه..آره
شینا گفت: حسابی خوش گذشت نه؟
گفتم: شینا بس..
که جونگ کوک دوباره وسط حرفم پرید و گفت: آره به من که خوش گذشت
بعدش به من نگاه کرد و بهم لبخند زد

ساعت ۱۲ شب:
ساعت ۱۲ شب بود و بچه ها کم کم رفتن ولی جونگ کوک موند و بهش گفتم: چرا..تو نمیری؟ ( چقدر هم رک میگه)
گفت : امم...چیزه هیچی یکم کمکت میکنم بعد میرم
از زبان جونگ کوک:
نمی دونستم چرا ولی نمیخواستم از پیش ا/ت برم
با فکر کردن بهش قلبم به تپش میوفته به این حس چی میگن؟ عشق؟
وااای چی دارم میگم باخودم
از زبان ا/ت :
بهش گفتم : نیازی به کمک نیست میتونی بری
گفت: باشه
و وقتی داشت کفشاش رو میپوشید با لبخند بهم گفت : راستی..
گفتم: هوم؟
گفت: خیلی خوشمزه بودی!!
و خندید و رفت نمی دونم چرا ولی ذوق کردم از این حرفش!!!!
____________________________________________
بچه بازم ببخشید که دیر گذاشتم عوضش ایندفعه طولانی تر گذاشتم
مرسی که خوندی💜💜💜💜
دیدگاه ها (۱)

بیوگرافی از خودم 😁

راستشو میگم!

موزیک ویدیو seven

جیمین

سرنوشت "p,26...بدنم مور مور شد و این از نگاه بچه ها مخفی نمو...

"سرنوشت "p,24...جیهوپ : آره اره من برم بطری بیارم .رفت بطری ...

قلب یخیپارت ۱۲از زبان ا/ت:هم کنجکاو شده بودم هم ناراحت، نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط