رسیدن خونه جیمین کفشاشو در اورد و رفت خونه ولی ات ات جلوی
رسیدن خونه جیمین کفشاشو در اورد و رفت خونه ولی ات ات جلوی در خونه ایستاده بود جیمین یکم دستشو اروم به سمت خودش کشید و گفت بیا خونه
ات که ترسیده و لکنت گرفته گفت : پ.پاهام ک.کثیفه
جیمین : عیب نداره بیا
ات اروم اومد توی خونه
جیمین دست ات رو ول نمیکنه و اونو به سمت حموم میره
جیمین اروم میگه: خیس شدی باید حموم کنی
جیمین تیشرت ات رو در میاره
ات: خودم بقیشو در میارم
جیمین: باشه...من همینجا منتظرت میمونم
خلاصه ات رفت حموم
ات اروم میگه: جیمین (از پشت در میگه)
ج: همممم
ات:میشه حولمو از چمدونم بدی
ج: باشه الان میارم
جیمین میره سمت چمدون ات و بازش میکنه اولین لحظه سوتین ات رو میبینه
سریع چمدون رو میبنده و میگه شت!!
بعدش دوباره باز میکنه و بی توجه به هر چیزی حوله رو برمیداره و میبره میده به ات
ج: بیا
ات: ممنونم
خلاصه ات حاضر میشه
جیمین توی آشپزخونه بود داشت برای ات یه شام سبک درست میکرد
ات اومد آشپزخانه خیلی اروم و نمیدونست چطور شروع به صحبت کنه برا همین الکی گلوشو صاف کرد
ج: اومدی؟
ات با سر تایید کرد
ج : برات یه شام سبک درست کردم (خودتون انتخاب کنید شام چی باشه )
ات اروم روی صندلی نشست و به میز نگاه میکرد و خجالت میکشید به جیمین نگا کنه
جیمین ظرف پر از غذا رو گذاشت جلوی ات و گفت بخور
ات اروم چاپستیک ها رو برداشت و شروع کرد به خوردن
جیمین نگاش میکرد
ات: ممنونم بابت غذا همینقدر کافیه و از روی صندلی بلند شد که بره
جیمین: بیا حرف بزنیم
ات:....
جیمین: الان
ات دوباره نشست و جیمین شروع کرد
ات که ترسیده و لکنت گرفته گفت : پ.پاهام ک.کثیفه
جیمین : عیب نداره بیا
ات اروم اومد توی خونه
جیمین دست ات رو ول نمیکنه و اونو به سمت حموم میره
جیمین اروم میگه: خیس شدی باید حموم کنی
جیمین تیشرت ات رو در میاره
ات: خودم بقیشو در میارم
جیمین: باشه...من همینجا منتظرت میمونم
خلاصه ات رفت حموم
ات اروم میگه: جیمین (از پشت در میگه)
ج: همممم
ات:میشه حولمو از چمدونم بدی
ج: باشه الان میارم
جیمین میره سمت چمدون ات و بازش میکنه اولین لحظه سوتین ات رو میبینه
سریع چمدون رو میبنده و میگه شت!!
بعدش دوباره باز میکنه و بی توجه به هر چیزی حوله رو برمیداره و میبره میده به ات
ج: بیا
ات: ممنونم
خلاصه ات حاضر میشه
جیمین توی آشپزخونه بود داشت برای ات یه شام سبک درست میکرد
ات اومد آشپزخانه خیلی اروم و نمیدونست چطور شروع به صحبت کنه برا همین الکی گلوشو صاف کرد
ج: اومدی؟
ات با سر تایید کرد
ج : برات یه شام سبک درست کردم (خودتون انتخاب کنید شام چی باشه )
ات اروم روی صندلی نشست و به میز نگاه میکرد و خجالت میکشید به جیمین نگا کنه
جیمین ظرف پر از غذا رو گذاشت جلوی ات و گفت بخور
ات اروم چاپستیک ها رو برداشت و شروع کرد به خوردن
جیمین نگاش میکرد
ات: ممنونم بابت غذا همینقدر کافیه و از روی صندلی بلند شد که بره
جیمین: بیا حرف بزنیم
ات:....
جیمین: الان
ات دوباره نشست و جیمین شروع کرد
- ۹.۲k
- ۰۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط